توضیحات
دربارهٔ کتاب فقط آویزان خودت شو:
همه ما انسانها در زندگی مان تغییراتی را تجربه میکنیم. این تغییر گاه در جهت رشد، تعالی و شکوفایی ماست و گاه در جهت عکس آن.
نیاز به تحول و تغییر در تمام شئونات زندگی ما انسانها امری تردید ناپذیر است. تحولی که گاه بنیادی و همه جانبه باید عرصه تفکر و روح و روان و جسم ما را دگرگون سازد. این تحول قطعاً از رهگذر ذهن و فکر انسان است که میتواند زمینه ساز انقلابی در روح و روان باشد وبدین شکل از انسان شکل دیگری بیافریند.
ما در اجتماع و در بسیاری از موارد به جای آنکه آویزانِ گفتار، رفتار، برنامه ریزی و اهداف خودمان شویم، آویزانِ دیگران میشویم. این کتاب از رهگذر آموزهایی ساده در پی آنست که با درگیر کردن مخاطب با خودش به او یادآوری نماید که تا انسان آویزان رفتار و گفتار خودش نشود راه به جایی نخواهد بُرد.
پیام اصلی این کتاب که نام کتاب را نیز بر خود حمل میکند یعنی عبارتِ: «فقط آویزان خودت شو» کنایهای است به این مضمون که تا از ذهن، فکر، رفتار و گفتار خودت مراقبت نکنی و تا در راه اصلاح خودت گام برنداری، موفقیت، ثروت و شادی حقیقی را درک نخواهی کرد.
این کتاب داستانی است برای تبدیل شدن آدمی به انسانی از جنس نور، شادی و رهایی. انسانی که فقط آویزان خودش بشود.
در بخشی از کتاب آمده است:
گفتم: فرق وابستگی و دلبستگی چیست؟
پیر فرزانه گفت: وابستگی خرج کردن دل برای ذهن است…..
وابستگی اسارت ذهن است در سرپنجه های ترس و بی برنامگی. وابستگی، وادادگی است. یعنی تو هیچ برنامه ای برای خودت و زندگی ات نداری. می شوی برده عادت ذهن و زندگی خودت و دیگران. اما دلبستگی از راه ذهن صورت نمی گیرد. دلبستگی، ترا شبیه دلت می کند و شبیه هر آنچه به آن دل داده ای. اگر وابستگی اسارت ذهن است، دلبستگی اشارت دل است. دلبستگی، آرام و شناور، غلتان و ناپیدا می آید و می نشیند بر جانت، در دلبستگی تو ناگهان فتح می شوی!
مقدمهٔ علیاکبر قزوینی بر کتاب «فقط آویزان خودت شو»:
عنوان کتاب را که میخوانی و موضوعش ــ تغییر و تحول فردی ــ را که در نظر میآوری، با خودت میگویی یکی دیگر از خیل این همه کتابهای موفقیت و خودشناسی. در این بازاری که حالا سکّه شده است، یک «محمود پیرحیاتی» نامی هم پیدا شده که با این عبارتِ ظاهراً بازاریِ «فقط آویزان خودت شو»، آمده کتابی نوشته تا نامی برای خود دست و پا کند و هوادارانی بیابد.
این همه آدم شدهاند مدرس موفقیت، چرا محمود پیرحیاتی یکی از آنها نشود؟ «آویزان خودت شو!» یعنی چه اصلاً؟ یک مقدار خندهدار هم به نظر میرسد. یک جور بازی با کلمات. لابد یک مُشت جملاتِ قصار است و داستانهای انگیزشی از این و آن، که با ضرب و زورِ توصیههای سطحی و صد من یک غاز قرار است به هم چسبانده شوند و حاصل، معجونی باشد که بیش از ایجادِ تغییری اساسی در نگرش و رفتار خواننده، شهرتی برای نویسنده دست و پا کند.
اما از «جلد» فرا میروی…
کتاب را باز می کنی تا ببینی در «درون» آن چه خبر است. و بهناگاه از همان صفحهٔ اول، از همان نخستین جمله، کتاب تو را با خودش «میبرد». به معنای واقعی کلمه با خودش میبرد و میروی به یک سرزمین دیگر. به ساحتی دیگر وارد میشوی.
بلافاصله درمییابی که این کتاب، از جنس خیلی از کتابهای دیگر نیست…
حتی بر اساس تحقیقاتِ بازار و نیازسنجیِ مخاطبان هم نوشته نشده؛ چیزی که امروزه از دید متخصصان بازاریابیِ کتاب، اشتباهی بزرگ دانسته و عنوان میشود که نوشتن کتاب از ابتدا تا انتها در خلوت و بعد چاپ آن به امیدِ یافتن مخاطب و پرفروش شدن، دیگر جواب نمیدهد و روشِ درستی در عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی ــ که میتوان کوچکترین رفتارهای مخاطبانِ بالقوه را هم سنجید و اندازه گرفت ــ نیست.
اما کتابی که شبیهِ کتابهای دیگر نیست، چگونه میتواند در فرایندی شبیهِ آنها نوشته شود؟
این کتاب، یک سری دستورالعمل نیست. مجموعهای از توصیههای مُدِ روز نیست که معلوم نیست خودِ نویسنده به آنها عامل است و زندگیشان کرده، یا اینکه فقط از این و آن «کش رفته» است.
این کتاب، از جنسِ زندگی است…
…زندگیِ خودِ نویسنده. مشخص است (و هر کلمهاش فریاد میزند و گواهی میدهد) که این کتاب، خودِ زندگیِ نویسنده است. کتابی است که نه از سرِ بیدردی، که از روی درد نوشته شده است. آن دردِ مقدس و زندگیآفرین و شفابخش که عطار میفرماید:
به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمیبینم
این کتاب آنقدر زیبا و پرمعناست که هر جملهاش یک جملهٔ قصار است. هر جملهاش اصلاً یک کتاب است برای خودش. و بعضی جملههایش شبیه شعر است یا یک تابلوی هنری زیبا؛ یا شاید عکسی قشنگ از یک منظرهٔ دلپذیر.
وقتی آن را میخوانی، آنقدر جملهها را هایلات میکنی و زیر کلمات خط میکشی و در حاشیهاش یادداشت مینویسی که تقریباً تمامِ کتاب ماژیکی و مدادی میشود. و با این حال، این کتاب مجموعهای از جملههای قصار و کلماتِ شاعرانه نیست. مجموعهای درهمتنیده از کلماتِ «جاندار» است که وقتی میخوانیاش، «زنده» میشوی. زندهتر میشوی. بیدلیل نیست که میگویم این کتاب از جنسِ «زندگی» است.
من بارها با جملات این کتاب گُر گرفتم و اشک، آن اشک مقدس، از چشمانم سرازیر شد. یک دور خواندنِ این کتاب را طی چند روز، در یکی از کافیشاپهای «تیم هرتونز»، برِ خیابانِ معروف «یانگ» در تورنتو، تمام کردم.
و بارها دلم میخواست وسط این کافیشاپ، بین این همه آدم از ملیتهای مختلف، بلند شوم و فریاد بزنم: «آی آدمها در چه کارید؟ من یک گنج کشف کردهام…» بارها در میانهٔ این جمعِ انسانی سعی کردم اشکهایم ــ ناشی از تماسم با آتشِ کلماتِ این کتاب ــ مرا به هقهق نیندازد. خُب دیگری که در «هوای» خودش است چه میداند من در چه «حالی» هستم…
با همهٔ وجودم دلم میخواهد شما این کتاب را بخوانید.
اینکه کتاب را دستتان گرفتهاید و تا اینجا خواندهاید، بیعلت نیست. شما با پای خودتان به اینجا نیامدهاید؛ به اینجا «آورده شدهاید». قول میدهم این کتاب را بارها و بارها خواهید خواند و به یکی از عزیزترین کتابهای کتابخانهتان تبدیل خواهد شد. کتابی است که دوست دارید مدام دم دستتان باشد و لقمههای نور از آن بخورید.
«فقط آویزان خودت شو» کتابی است که «تحول فردی» را از جنس دیگری به شما میشناساند. کتابی است که بلافاصله میتواند موجب تغیرِ نگرش ــ و رفتار ــ در شما شود؛ و با مداومت در خواندن و عمل به مطالب آن و درونی کردن آموزههای آن، تغییراتی مثبت و پایدار «از جنسی دیگر» در شما پدیدار خواهد شد.
لطفاً این کتاب را «بخورید».
علیاکبر قزوینی
تورنتو، ۱۶ جولای ۲۰۱۷ (۲۵ تیر ۱۳۹۶)
کتاب اینگونه آغاز میشود:
«اولین دیدار»
سوار ماشین که شدم قبل از استارت زدن لوازم رو از روی یادداشت روزانه چک کردم. دوربین، لنز، سهپایه، حافظه دوربین، موبایل، شارژرها، لوازم شخصی، کتاب، فلش، نقشه و…. همه چیز سرجایش بود جز خودم!
آرامش از وجودم رخت بربسته بود. نگران نه اما غمگین بودم. روشن کردم و به “راه” افتادم. از شهر که دور شدم، صنعتی شدن داشت جایش را میداد به “راه” و مسیر. گاهی نیم نگاهی به نقشه میانداختم و نمیدانستم این نقشهای که در روی صندلی کنارم پهن شده هدایتم میکند یا آن دغدغهای که در قلبم افتاده عنان ذهن و روحم را به دست گرفته!
هوای خنک اردیبهشت ماه حالم را جا میآوَرَد و من بی هیچ عجلهای بر پدال گاز می فشارم. خنکای هوای دم صبح وسوسهام میکند جایی بایستم و عکاسی کنم. هنوز سر انگشتان نور از پشت کوههای دور دست سمت چپم، بیرون نزده بود. با خود گفتم جایی همین نزدیکیها میایستم، گلویی تازه میکنم و تصویری به ذخایر غنی دوربینام اضافه میکنم.
چند ساعت قبل که حرکت را آغاز کرده بودم قصدم تنها، تنهایی بود و فرار از شهر. اصلاً نمی دانم این مدنیت چه چیزی را برایمان به ارمغان آورده که گاه حس میکنم هویتمان را در قبالش هدیه دادهایم رفته. برای من که معماری کویر مرکزی ایران، هوش از سرم برده خروج از مدنیتِ آسمان خراشها و خودروها و پناه بردن به دل کویر غنیمتی بس بزرگ است.
راستش را بخواهید طوری بیتاب شده بودم که در خواب و بیداری دلم هوای غربت داشت. شهر را با همهی مظاهر فریبندهاش وانهادم برای آنانکه به زندگی در شلوغی تمدن افتخار میکنند. من گاهی دیدهام آدمهایی را که به اسم شهرها در گوشه شناسنامهاشان افتخار کردهاند. من بارها دیدهام اشخاصی که جغرافیای شهری از جغرافیای باطنی برایشان مهمتر بوده است.
برای من اما…
فهرست مطالب:
مقدمه علی اکبر قزوینی
مقدمه نویسنده
اولین دیدار
گام نخست (پذیرش)
گام دوم (ترس)
گام سوم (قضاوت کردن)
گام چهارم (خشم)
گام پنجم (تطهیر کلام)
گام ششم (دروغ)
گام هفتم (کینه)
آخرین دیدار
پرسشهای دیگری در خصوص این کتاب دارم؛ کجا بپرسم؟
میتوانید به نشانی support@tahavolefardi.com ایمیل بفرستید تاهمکاران ما در اسرع وقت به شما پاسخ بدهند. همچنین میتوانید در بخش دیدگاههای این محصول نیز سوال خود را بپرسید.
نویسنده این کتاب کیست؟
محمود پیرحیاتی نویسنده کتاب «فقط آویزان خودت شو» است. بخشی از سوابق آموزشی وی از این قرار است:
مربی و مدرس تحول فردی، همبنیانگذار مدرسه تحول فردی
نویسندهٔ کتابهای:
- «فقط آویزان خودت شو»
- «قاتل رؤیاهایت را بشناس»
- «نشانی بهشت»
- «من با دلت گفتوگو میکنم» (در حال آمادهسازی برای چاپ)
- «وقتی خورشید به قلب ما میتابد» (در حال آمادهسازی برای چاپ)
-طراحی، تدریس و مربیگریِ دورهٔ بلندمدت «شفای ذهن»
-طراحی، تدریس و مربیگریِ دورهٔ بلندمدت «شش محور تحول فردی»
-طراحی و اجرای دورهٔ «قاتل رویاهایت را بشناس»
-سخنرانی در همایشهای مختلف (اتاق بازرگانی ایران، یک باور و…) با محوریت تحول فردی
-طراحی و اجرای نشستهای «کافه تحول» (مشترک با علیاکبر قزوینی)
-اجرای تورهای آموزشی (تور قونیه در آذر ۹۶، تور طالقان در شهریور ۹۷) (مشترک با علیاکبر قزوینی)
-طراحی و اجرای همایش «پیام مولانا برای زندگی امروز» (مشترک با علیاکبر قزوینی)
-طراحی، برگزاری و تدریس دورهٔ آنلاین «۴۰ میثاق زندگی» (مشترک با علیاکبر قزوینی)
-طراحی و اجرای همایش «مسیر رسیدن از افسانه شخصی به پول» (مشترک با علیاکبر قزوینی)
-تولید محصول آموزشی «پذیرش برای مدیران»
-و…
محمود پیرحیاتی تجربههای گوناگون خود را در زمینه کارکرد ذهن و نحوه ایجاد تغییر و تحول در آن، با آموزشهای مطرح و درجهیک دنیا ترکیب کرده؛ و آموزشهای وی به گفته دانشجویانش، اصیل، اثرگذار و بهحقیقت متحولکننده است.
این محصول شامل خدمت زیر است:
خرید سریع و آسان:
با استفاده از تمامی کارتهای بانکی عضو شبکهٔ شتاب، و از طریق درگاه امن آرین پال، میتوانید در تمام ایام سال و در هر ساعت از شبانهروز این کتاب را سفارش بدهید. بلافاصله پس از پرداخت نهایی وجه، سفارش شما ثبت و رسید از طریق ایمیل نیز برای شما ارسال میشود. کتاب در اولین فرصت تحویل پست شده و به دست شما خواهد رسید.
چگونه میتوانم این محصول را سفارش بدهم؟
برای سفارش اینترنتی این محصول، روی دکمه زیر کلیک کنید:
همچنین میتوانید وجه محصول را به شماره کارت زیر وازیر کنید:
۶۰۳۷۹۹۷۵۰۹۳۹۳۶۰۰ (بانک ملی به نام مهدی انصاری)
و اطلاعات واریز + نام و نام خانوادگی + شماره موبایل + آدرس کامل به همراه کد پستی را از طریق تلگرام یا واتساپ به شماره ۰۹۱۹۷۷۱۱۸۵۵ ارسال فرمایید. در صورتی که در این زمینه پرسشی داشتید، میتوانید با همین شماره تلفن (آقای انصاری) در ساعات ۱۲ تا ۵ عصر روزهای کاری تماس بگیرید.
نظرات مخاطبان دربارۀ کتاب فقط آویزان خودت شو:
عضویت در خبرنامهٔ اختصاصی مدرسه تحول فردی:
با عضویت در خبرنامه سایت، جدیدترین اخبار مدرسه تحول فردی را در ایمیل خود دریافت کنید.
akbarireza210 (مالک تایید شده) –
به نظرم صفحات اول جالی داشت ولی بعد ان زیاد جالب نبود
البته نظر هر کسی میتونه متفاوت باشه و هر فردی سلیقه خاص خود رو داشته باشه
عصمت حاج واحدی –
کتاب فقط آویزان خودت شو، مثل یک رمان شروع میشه ولی در این کتاب تو باید همسفر مسافر بشی و گوش جان به حرفهای پیر روشن ضمیر دهی، باید در رود غسل کنی و با خوردن لغت به لغت کتاب به بلوغ ذهنی و فکری برسی. یکی از زیباترین کتابهاییست که تا به حال خوانده ام. کتابی که گرما بخش دل آدمهایی است که در دیواره تکنولوژی و سرمای روابط انسانها اسیر شده اند و دنبال جایی برای فراغت بال و یکدل شدن با خودشان می گردد. ممنون از پدیدآورنده گرما و عشق و سپاسگزار از آقای پیرحیاتی برای نوشتن و انتشار این شور و عشق
فاطمه محمودی –
کتابی است در ابتدای راه آغاز می شود با سردرگمی جوانی که بین رفتن و ماندن، مانده است. راه گم کرده ای که راه را نشانش می دهند. صحبت پیر راهنما و مسافری که سخنانشان آتش بر جان می زند و از جان بر آسمان می رود. تک تک گامهای این کتاب از جان بر آمده و بر جان می نشیند و مرا که در ابتدای راه تحول و خودشناسی هستم می سوزاند. سوزاندنی عمیق که با هر بار خواندنش دود تازه ای از جانم بیدار می شود.
سپاسگزارم مربی عشق.
سپاسگزارم آقای محمود پیرحیاتی برای جاری ساختن کلمات بر روی کاغذ و گردآوری کتابی این چنین از جنس معنا
سکینه –
سلام ممنون از شما که بدون هیچ سانسوری نظرات کاربران رو اینجا میگذارید.
من به شخصه نزدیک به دوسال پیش نسخه الکترونیکی این کتاب رو خوندم و به جرات میگم مهمترین دگرگونی های درونی و بیرونی زندگیم با این کتاب آغاز شد. کتابی که آرامش رو از من گرفت و منو دچار خودش کرد.
کتاب به لطف خدا، راههای در زندگی برای من گشود تا بتوانم به تدریج از پیله، منفی نگری، ترس، استرس و اضطراب، افسردگی، بی ارادگی، خودکم بینی، نا امیدی، غمگینی، فربانی بودن، که تنها بخشی از دستاوردهای من هست، بیرون بیام.
اگرچه من هنوز آنجایی که باید نیستم، اما از آنجایی که بودم ، فاصله بسیاری پیدا کردم.
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که منو با این کتاب ارزشمند آشنا کرد، کتابی که تکانهای عمیقی به زندگیم بخشید،
چه خوب است کسانی و کتابهایی رو پیدا کنیم که ما رو ویران کنند تا کلنگی باقی نمانیم و از نو ساخته شویم.
زینب جوادی –
کتابی است از جنس نور زلال است کلامش مثل رود روان و مثل کوه محکم و با صلابت است .کتابی است که قداست نویسنده اش را و بزرگی مقام ایشان را بی آنکه بخواهد فریاد میزند .گویی روح نویسنده اش زمینی نیست جنس نویسنده اش جنس خداست کتابی است مقدس که روح آدمی را صیقل میدهد شفاف میشوی آنقدر با دلت ارتباط برقرار میکند که میخواهد قلبت را بشکافد و جوهر وجودت را به گوهری که باید باشد تبدیل کند نویسنده اش به زبان دلت با تو سخن میگوید گویی درون قلب ماست با کلامش آتش به جانت میزند نور میشود و جاده زندگیت را راهنما .این کتاب معجزه ی زندگیت میشود و روحت را سبز میکند خراشهایت را میتراشد تا الماس شوی نور میشوی و از جنس هو
مهرداد لاجوردی –
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
نزدیک به یک سال است با این نشانه (کتاب) به لطف پروردگار آشنا شده ام و شاکر درگاهش هستم که تشنگی بنده با این نشانه منجر به حضور در دوره ای شد که ای کاش این دوره و این کتاب را در سن ۲۰ سالگی می داشتم ولی به این دلیل که دیگر گذشته ای ندارم و همه چیز مربوط به همین لحظه است هنوز زبانم قاصر از بیان محتویات کتاب است و تنها چیزی که می توانم بنویسم این است که با آدم قبلی به کل متفاوت شده ام و به آرامش درونی خودم دست پیدا کرده ام و هر از گاهی که دچار امواج منفی میشوم با مراجعه به کتاب و آموزه های دوره مجددا به آرامش خودم برمیگردم و حالم خوب است. خدا رو شکر و خدا رو شکر و خدا رو شکر.هر کسی این متن را می خواند بداند با تمام قلبم این چند خط را نوشته ام.
لادن شایان فر –
فقط آویزان خودت شو
کتاب نیست
راه است
راهی که تو را به گمشده ات می رساند
به خودت می رساند
باید در این کتاب عمیق شد
عمیق شدن در این کتاب یعنی دستیابی به ناشناخته ترین وجوه خویش.
شرطی شدگی که این کتاب به آن اشاره می کند، ناشناخته ترین و مرموز ترین گناه و ظلم ما به خویش است.
باید آموزه های این کتاب را جرعه جرعه نوشید و از جهنم شرطی شدگی رها شد و به بهشت خویش رسید.
مهرداد رمضانی –
با سلام و احترام
به استحضار خوانندگان این مطلب برسانم:
اینجانب به عنوان یکی از فعالین ، در زمینه آموزش رسمی کشور، با سابقه ی سی و اندی سال،که در طول تحصیلات عالی و خدمت آموزشی،بنا به ضرورت ، نیاز به مطالعه و بهره گیری انواع متعدد کتب ،منابع و محتوای آموزشی را داشتم ،
و بالطبع، هر کدام با توجه به زمینه و موضوعی که مولف ،دنبال می نمود ،توانست پیام مورد نظر را به خواننده محتوی منتقل نماید.مع الوصف در خصوص محتوی و مطالب مندرج در کتاب “فقط آویزان خودت شو” بیان نمایم :کتابی است برای زندگی ،برای نائل شدن به آرامش روح و روان در دنیای پر تلاطم امروزی،کتابی است جهت و مسیر زندگی را مشخص می نماید و در یک کلام با مطالعه آن زیبایی زندگی برایت آشکار و روشن می گردد.
با آرزوی توفیق.
ایمان رحمانیان (مالک تایید شده) –
کتابی که به زیبایی هرچه تمامتر روربرویی انسان در جستجوی حقیقت و پیر فرزانه را به تصویر میکشد. قلم نویسنده کتاب، بسیار جذاب و متفاوت است و میطلبد که بارها این کتاب را بخوانی تا عمق مطالب آن را دریافت کنی. فقط آویزان خودت شو یک راهنمای عالی برای آنهایی است که به دنبال حقیقت هستند. من خواندن این کتاب را به همه فارسی زبانان توصیه می کنم.