معادله دستاورد (محتوای دوره غیرحضوری سختجانها، جلسه ۶)
توجه: این مطلب آموزشی، بخشی از دوره غیرحضوری سختجانها است.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
جلسه ۶. معادله دستاورد
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایل صوتی زیر را گوش کنید:
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
متن پیادهشده فایل بالا:
اما معادله دستاورد را به چه صورت می توانیم بنویسیم؟ تصور اغلب ما این هستش که استعداد مستقیما منجر می شود به دستاورد اما باید بدانیم که چشمگیرترین دستاوردهایی که بشر بهش دست پیدا کرده در واقع جمع بی شمار عنصر مجزایی هستند که هر کدام به تنهایی خیلی ویژگی های معمولی هستند. فقط این چیزهای کوچولو خیلی پیوسته و درست انجام شدند و روی همدیگر جمع شدند و ممتاز بودن را آفریدند.
شما اگر یک ساعت را نگاه بکنید تشکیل شده از بی شمار یا تعداد بسیار زیادی قطعات کوچک چرخ دنده فنر و امثالهم… که اینها را در کنار همدیگر می گذاریم هر کدام یک کار کوچکی دارند انجام می دهند و یک کار روتین و تکراری چرخ دنده میچرخه داخل یک چرخ دنده دیگر قرار میگیره فنر جمع میشه باز میشه و این ها کنار همدیگر همین کارهای روتینی که انجام میدهند و همین کارهای کسالت باری که انجام میدهند تبدیل میشود به آن شکوهی که چرخش عقربه های ساعت و نشان دادن زمان را منجر خواهد شد.
پس دستاورد بزرگ باید بدانیم که شدنی است و دستاورد بزرگ یعنی پیروزی در بسیار بسیار بسیار نبرد های کوچک که هر کدامش کاملاً در حیطه توانایی ما هست و قابل انجامه؛ مثلا ما میخواهیم یک کتاب بنویسیم باید ابتدا در جمله نویسی مهارت داشته باشیم در انتخاب کلمات مهارت داشته باشیم کتاب اینطور نیست که ما یک شب بنویسیم و فردا زاییده شده باشه ما باید مهارت داشته باشیم در نوشتن جملات تبدیل فکرمان به کلام و نگارش کلام بعد اِدیت کردن کلام ویراستن کلام و همه ی اینها کارهایی هستش که خیلی کارهای روتینی است و ممکنه خسته کننده ممکنه کسالت بار گاهی وقتها اذیت کننده به نظر برسد و خیلی روتین اما اگر در نوشتن جمله مهارت پیدا کنیم کتاب چه هستش؟ ترکیبی از جملات مجموعهای از جملات پس ما قادر خواهیم بود کتاب بنویسیم.
“high achiever” ها و کسانی که به دستاوردهای ارزشمند رسیده اند به نوعی صنعتگر هستند یعنی شوق ساختن چیزهای کوچکی را دارند که هرکدامشان در واقع در فردیت خودشان عالی هستند آنها صرفاً از اینکه یک چیز بزرگ را بخواهند ایجاد کنند لذت نمیبرند از این چیزهای کوچک از ریزه کاری کوچکی که ممکنه خیلی فرعی هم به نظر برسه لذت می برند و باز بخواهم تشبیه همان ساعت را به کار ببرم از ساختن این چرخ دنده ها فنر ها در کنار هم و قرار دادن این ها هم می توانند لذت ببرند چون تصویر کلی را می توانند ببینند ما در دوره در جستجوی افسانه شخصی تمرینی داشتیم که در واقع از دوستان می خواستیم که یک پازل ۱۰۰۰ تکه را تهیه کنند و به مرور زمان تکمیل کنند اینکه ما تصویر کامل شده ی پازل را در جلوی خودمان داشته باشیم و دونه دونه این قطعات پازل را در کنار هم بچینیم و در عین روتین بودن و گاه خسته کننده بودن این کار این را انجام بدهیم در نهایت ما را به تصویر پازل می رساند اما اگر فقط بشینیم نگاه بکنیم این قطعات پازل جلوی روی ما ریخته و ما هیچ کاری انجام نمی دهیم مدام بهش نگاه میکنیم و مدام میگوییم دیگرانی که پازل را ساختند استعداد داشتند شانس داشتند من بی استعدادم من شانس ندارم ما را به نتیجه نخواهد رساند با تمرین تکرار اشتباه کردن قطعات را اشتباه چیدن و مجدد انجام دادن این کار هستش که ما به آن دستاورد می رسیم.
پس این ویژگی صنعتگر بودن را باید در خودمان ایجاد کنیم مثل نجاری که میخواهد یک قطعه ی چوبی درست کنه این قطعه خوب اول یک چوبی هستش که شکل خیلی زیبایی نداره باید سمباده بخوره رنده بشه و بارها و بارها با سمباده هایی با درجه های زبری مختلف با رنده های مختلف با سوهان و سایر ابزار آلات نجاری باید با این وقت صرف کنه و زمان قابل توجهی را بگذارد تا به یک اثر هنری تبدیل بشود اما او از فرایند این کار به اندازه این که این دستاورد داشته باشه و آن اثر را ایجاد کند لذت میبره پس بخواهیم اگر این معادله را به شکل درستی بنویسیم هر کدام از ما توی حیطه ای استعداد داریم اما این استعداد را باید با تلاش ترکیب کنیم تا تبدیل بشه به یک مهارت.
من میدونم مثلا منِ نوعی در زمینه فرض کنید که نویسندگی استعداد دارم در زمینه فروش استعداد دارم یک نشانه هایی هست به درون خودم رجوع کردم و میبینم توی این حیطه اگر که قدم بگذارم می توانم پیشرفته خوبی داشته باشم پس این رو بیام با تلاش ترکیبش کنم این استعداد را..اگر فروش هست شروع کنم به فروختن بروم سراغ شغل هایی که بتوانم فروشندگی را داخلش عملاَ تمرین کنم انجام بدهم و با انجام دادنش و آموزش گرفتن در این حیطه و باز انجام دادن تبدیلش بکنم به یک مهارت و باز این مهارت را با تلاش ترکیب کنم تا تبدیل بشه به دستاورد.
یعنی اگر بخواهیم فرمول را بیان کنیم (استعداد× تلاش میشه مهارت)(و مهارت× تلاش میشه دستاورد)یعنی ما برای اینکه به دستاورد برسیم نیازمند استعداد مهارت و تلاش هستیم اما تلاش دوبار در این فرمول داره تکرار میشه و این نشون میده که اون تلاشی که ما انجام میدهیم تلاشی که در راستای استعداد ما هست و در راستای هدف و علاقه ما هستش در کانال درست داره انجام میشه این در واقع وزن بیشتری دارد برای رساندن ما به دستاورد که اگر صرفاً به استعداد اکتفا بکنیم به این نتیجه و به دستاورد نخواهیم رسید.
اگر استعداد را بخواهیم به این معنا تعریف کنیم :میشه سرعت رشد مهارت ها در اثر تلاش. حالا کسی که مثلا در زمینه نویسندگی با استعداد تر است چون ما نقش استعداد را هم نمی خواهیم منکر بشویم کسی که در زمینه نویسندگی مستعد تر هستش سرعت رشد مهارت هایش در اثر تلاش بیشتره کسی که مثلا در زمینه بسکتبال مستعد تر هست ویژگی های بدنی لازم را دارد و اون استعداد درونی را و ذاتی را دارد که یک بسکتبالیست بشود نسبت به کسی که این ویژگیها و این استعداد ها را کمتر داره با تلاش کمتری میتونه مهارت را ایجاد کند در خودش. اما در نهایت در اثر تلاش ایجاد خواهد شد این مهارت.
ما گاهی وقتها نگاه میکنیم به دیگرانی که در یک حیطه ی خاص از ما مستعد تر هستند با تلاش کمتری می توانند آن مهارت را در خودشان ایجاد بکنند آن منحنی آموختن” learning curve ” اینها کمتر هست کوتاه تر هست مثلا توی مدرسه بودیم و مثلا دوست ما در زمینه ی ریاضی مستعد تر بوده و این با تلاش کمتری می توانسته در واقع آن استعدادش را به مهارت تبدیل کنه مسئله های جبر و ریاضی را حل کند و اگر ما معلم آگاهی نداشتیم ممکن بود ما را بی استعداد بخواند در زمینه ریاضی در حالی که یک معلم آگاه یک معلمی که ویژگی های کوچ بودن را داره و یک نگاه اشراف گرانه ای داره مشرف هستش بر جنبه های مختلف میدونه که در واقع این افرادی که اینجا قرار گرفتند هر کدامشان میتوانند در این زمینه پیشرفت بکنند و مستعد رشد باشند به شرط اینکه آن زمان کافی را و آن تلاش درست را انجام بدهم.
علی ای حالِ ما نمی خواهیم در آن زمینه ای که از استعداد ما دور هستش تلاشمان را متمرکز بکنیم و بنابراین شناختن خودمان شناخت علاقه ها و استعدادهای خودمان لازمه تا ما تلاش هایمان را در جهتی در واقع پیش ببریم که بتونیم بهتر و بیشتر به نتیجه برسیم اما اگر به هر شکلی مثلاً شوق بسیار سوزانی داریم نسبت به اینکه در زمینه ی ریاضی پیشرفت کنیم و آموختن ما یک خورده کند داره پیش میره این به این معنا نیست که ما در این زمینه موفق نخواهیم شد این فقط نشان می دهد ما باید تلاش بیشتری داشته باشیم این تلاش را انجام بدهیم تا این استعدادی که داریم یا خرده استعدادی که داریم به مهارت تبدیل بشه و این مهارت را باز باید تلاش انجام بدهیم و تبدیلش کنیم به دستاورد؛ دستاورد هم یعنی استفاده از مهارت برای رسیدن به نتیجه.
مثلاً یکی از نویسندگان پرفروشی که الان داستانهایش میلیونها خواننده دارد ایشون اصلا در زمینه ی جمله نوشتن دچار مشکل بودند یعنی به خاطر در واقع یک سری ویژگی های مادرزادی سخت تر از دیگران میتوانست جمله بنویسه اما همین ویژگی باعث شده تلاش بیشتری به خرج بده چون نویسندگی را دوست داشته و در این زمینه خودش را مستعد می دیده باعث شده تلاش بیشتری به خرج بده برای این که نویسندگی خودش را بهتر بکنه و این تلاش نتیجه داده و این تلاش نتیجه داده و ایشان توانست مثل یک صنعتگر جمله ها را به جمله های ارزشمند تبدیل بکند جمله ها را کنار هم بچینه داستان هایی بسازه و بنویسه که خوانندهای بسیاری دارد.
و باز همین که به نتیجه ی کوتاه مدت فکرنکرده و گاهی بعضی افراد که استعداد خوبی در نویسندگی دارند به آن نتیجه ی کوتاه مدت فریفته می شوند به جای اینکه اهمیت پارامتر و تلاش را بهش توجه کنند به یک سری دستاوردهای کوتاه مدت به این که یکسری کارهایی انجام دادند که دیگران نتوانستند انجام بدهند توی بازده کوتاه مدت اینها فریفته می شوند و بعد در بلندمدت از رشد و آموختن باز میمانند چون تلاش به کار نمی برند و اینجوریه که عقب می مانند از دیگرانی که کمتر از اینها مستعد بودند و اما بیشتر از اینها تلاش کردند چون تلاش دو برابر حساب می شود ما تلاش که می کنیم در دو جای معادله حساب می شود هم مارا به مهارت می رساند و هم ما را به دستاورد می رساند یعنی آن تلاشی که داریم انجام میدهیم که استعدادمان به مهارت تبدیل بشود اتوماتیک داره کمک میکنه که آن مهارت ما به دستاورد هم تبدیل بشود و این را باید در واقع بهش اشاره کرد که این موضوعی که ما داریم صحبت میکنیم راجع به روانشناسی دستاورد است و نقش عوامل بیرونی را ما توی این معادله در نظر نگرفتیم و اگر آنها را در نظر بگیریم آن جا می توانیم در واقع خداوند نشانه ها و افسانه ی شخصی را وارد معامله بکنیم و متوجه بشویم که فقط او هست که میتواند همه تلاش های ما را به ثمر برساند.
اما علی ای حالِ اگر دو نفر را در شرایط یکسان در نظر بگیریم فقط دو تا پارامتر دو تا پارامتر استعداد و تلاش مهم هست استعداد ضربدر تلاش می شود مهارت و مهارت ضرب در تلاش می شود دستاورد.. پس اگر این دو نفر که شرایط یکسان دارند آن کسی که کمتر مستعد است تلاش بیشتری داشته باشد احتمال بیشتری دارد که به دستاوردهای ارزشمندتری برسد و این کمک می کند که ما کمتر خودمان را با دیگران مقایسه بکنیم چون استعداد چیزی است که به هر حال یک امر ذاتی هست و اگر ما برویم سراغ این امر ذاتی و مقایسه کردن خودمان با دیگران در یک امر ذاتی که از کنترل ما بیرون بوده و فقط احساس ناکامی و احساس عدم کفایت و احساس پایین آوردن عزت نفس را در خودمان ایجاد خواهیم کرد اما اگر بدانیم که تلاش دو برابر ارزش دارد و دو برابر اهمیت دارد در رسیدن به دستاورد پس تلاشمان را بیشتر می کنیم و تلاشمان را که در جهت درست بیشتر بکنیم ما به دستاورد خواهیم رسید.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
بعد از شنیدن/خواندن این مطلب چه کار کنم؟
به آموزشهای جلسه هفتم دوره غیرحضوری سختجانها مراجعه کنید (اینجا را کلیک کنید.)
عنوان جلسه هفتم: آیا فردا هم روی تردمیل میروید؟
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
درباره علی اکبر قزوینی
نویسنده و مدرس و کوچ زندگی است. وی در آموزشهای خود جدیدترین یافتههای روز را با تجربیات شخصی و فرهنگ غنی ایران ترکیب میکند که حاصل آن نوشتههایی خواندنی و تحولی عمیق در شاگردان وی است. علیاکبر قزوینی چند سالی ساکن کانادا بوده و اقامت آن کشور را دارد. وی هماکنون در ایران زندگی میکند.
نوشته های بیشتر از علی اکبر قزوینیدیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
1 دیدگاه
اولین نفری باشید که برای این نوشته دیدگاه می نویسد.