میثاق دهم: حل مسئله (محتوای دوره غیرحضوری ۴۰ میثاق زندگی، جلسه ۱۰)
ستوجه: این مطلب آموزشی، بخشی از دوره غیرحضوری ۴۰ میثاق زندگی است.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
میثاق دهم: حل مسئله
ارائهشده توسط علیاکبر قزوینی
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایل صوتی زیر را گوش کنید:
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
متن پیادهشدهٔ فایل بالا:
سلام به شما دوستان عزیز علی اکبر قزوینی هستم نویسنده مدرّس و کوچ در مدرسه تحول فردی و با میثاق دهم از چهل میثاق زندگی با عنوان “حل مسئله” همراه شما هستیم در این فایل آموزشی.
اما چرا حل مسئله و چرا یکی از میثاق ها را با این عنوان نام گذاشتیم. دوستان زندگی سراسر مسئله است و حتی به قول برایان تریسی در یکی از کتاب هایش راجع به مدیریت زمان بود اگر اشتباه نکنم این را عنوان کرده بود که در زندگی یک مسئله را که حل میکنی مسئلهی دیگری پیش میاد و میشه گفت که زندگی گذر از مسئلهای به مسئله دیگر هست یعنی ما مدام با مسائل مختلف رو به رو هستیم و این مسائل تا زمانی که هستیم تمامی ندارد. اما در برابر مسائلی که زندگی در برابر ما می گذارد ما چه کار می کنیم آیا آنها را مانع می بینیم و مصیبت یا چالش میبینیم و راهی برای رشد؟
به قول کتاب کیمیاگر قربانی نگونبخت دزدان خودمان را تصور و تجسم می کنیم یا ماجراجویی در جستجوی گنج. اما در خصوص مسئله و حل مسئله چهار نکته هستش که می خوام این ها را با هم دیگه مرور کنیم و عهد و میثاق با خودمان ببندیم که به مسائل از این پس به این شکل نگاه بکنیم:
نکته ی اول، اینه که پذیرش این موضوع که ما تا زنده هستیم و در این جهان هستیم گریزی از مسائل نداریم یعنی این را بپذیریم که تا ما زنده هستیم در این جهان فیزیکی در قالب تن زندگی می کنیم مسائل هم هستند پس نباید در پِی بی مسئلهگی و یک زندگی آرام و بی دغدغه به معنای بی مسئله باشیم زندگی بی دغدغه زندگی بی مسئله نیست چون اون نوع زندگی با مردن فرقی نداره. زندگی بی مسئله مثل مرگه مثل مردنه و ما باید بی دغدغگی را در همان جریان حل مسائل در جریان حقیقی زندگی پیدا کنیم زندگی یک رودخانهای هستش که برای خودش در حرکته یک رودخانه ی وحشی ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که این رودخانه راکد باشه و حرکت نکنه اون دیگه اسمش رودخانه نیست و زندگی اون شکلی هم اسمش زندگی نیست پس این را بپذیریم که مسائل هستند مسائل خود زندگی اند جزو زندگی اند نخواهیم که نباشند این خیلی مهمه که در عمق وجود خودمان به پذیرش این برسیم که مسائل از جنس زندگی و خود زندگی اند این باری را از روی دوش ما برخواهد داشت و خیلی از فشارهای ذهنی ما را آزاد میکند مسئله هست همانطور که زندگی هست من تا زنده ام مسئله دارم این را بپذیریم یک بار برای همیشه.
اما نکته ی دوم، نکته ی دوم اینه که در برابر مسائل باید نگاه راه حل محور داشته باشیم یعنی به جای اینکه به مسئله فکر بکنیم و در خود مسئله حل بشویم و تحلیل بریم به راه حل ها فکر بکنیم و در پی اجرایی کردن آنها باشیم پس مسئله که هستش از این که گریزی نیست این را که پذیرفتیم حالا که مسئله ها هستند و مسئله ها مدام می رسند از مسئله ای به مسئله دیگر می رویم چرا به جای این که در پی راه حل باشیم مدام به مسئله هی فکر بکنیم به مسئله فحش بدهیم به مسئله گیر بدهیم هی درگیر خود مسئله باشیم خب این به جای اینکه به حل مسئله منجر بشه به حل ما منجر میشه به تحلیل رفتن ما منجر میشه دیگر توانی برای ادامه ی حرکت نداریم. اگر مسئله این هستش که الان مثلا نرخ دلار رفته بالا تر مسئله این هستش که کسب و کار به خاطر موانعی که ایجاد شده دچار مشکل شده اگر خب مدام به اینها فکر بکنیم و مسائلی در خانواده هم داشته باشیم مسئله با همسرمان داشته باشیم با فرزندمان داشته باشیم در محیط کار با کارمندانمان مسئله داشته باشیم با همسایمون مسئله داشته باشیم اگر که مدام بخواهیم به این مسائل فقط فکر کنیم و خودمان را آزار بدهیم دیگر توانی برای حل مسئله نخواهیم داشت انرژی نخواهیم داشت اصلا خلاقیتی نخواهیم داشت نابود میشیم میره پس در برابر حل مسئله نگاه راه حل محور مسئله هست راه حل هم هست این را با خودمان یک کاسه بکنیم یک دل بشین با این قضیه.
اما نکته ی سوم، اینکه هر مسئله ما را به ساحتی بالاتر می رساند یعنی حل هر مسئله هست که ما را به ساحت بالاتری ارتقا میده ما را رشد میده مسئله ها پایه هایی برای رشد ما هستند اصلا مسئله ها آمدند که پله بشوند که با حل آنها رشد کنیم ارتقا پیدا بکنیم نگاهمان نگاه بالاتری بشه نگاهمان نگاه والاتری بشه ما ارتقا پیدا بکنیم آدم کوچک قبلی نمانیم اما این به شرطی است که از مواجهه با مسائل و تلاش برای حل کردن آنها طفره نریم دنبال حل مسئله باشیم این را پله هایی بدانیم که آمده ما را برساند به مقصد و مقصود پس شروع کنیم به حل کردن مسائل و با حل هر مسئله بدانیم مطمئن باشیم ایمان داشته باشیم که من یک پله میرم بالاتر یک درجه ارتقا پیدا می کنم به ساحت دیگری وارد میشوم.
اما نکته ی چهارم اینه که مسئله یک راه حل ندارد هر مسئله ای تاکید می کنم هر مسئله ای ده ها و شاید هزاران راه حل داره اگه یه راه حل به ذهنمون رسید اون را انجام دادیم و کار نکرد فکر نکنیم دنیا به آخر رسیده و همه چیز توی بن بسته تنها ذهن ماست که بسته میشه و در بن بست میماند وگرنه در جهان چیز ناممکنی وجود نداره این جهان، جهان فراوانیه جهان تنوعه جهان نامحدودی هست ذهن ماست که مدام محدودیت برای ما می تراشد ما به یه دونه راه حل دو تا سه تا فکر میکنیم اونها رو میریم دنبالش و میبینیم که به نتیجه نرسید و بسته میشه ذهن ما، ذهن ما نباید بسته بشه مدام به روش های مختلف به راه حل های مختلف باید فکر بکنیم خود مسئله را از زوایای مختلف ببینیم ما اگر از یک زاویه فقط مسئله را ببینیم خوب فقط از یک جنبه باهاش مواجه شدیم و نگاه ما باز محدود خواهد بود.
شاید اصلا مسئله ای که ما این شکلی داریم میبینیم از یک زاویه ی دیگری نگاه بکنیم به شکل دیگری باز تعریف بشه و اصلا خود به خود حل بشه خیلی وقتها نوع نگاه ما به مسئله و نوع تعریف ما از مسئله خودش هستش که مشکله اگر نگاهمان را عوض کنیم زاویه دیدمان را تغییر بدهیم بازتعریف بکنیم مسئله را خیلی وقتها کل مسئله یا بخش عمده مسئله حل میشه. پس با خلاقیت در پی راه حل های دیگری باشیم و با خلاقیت در پی نگاه کردن به مسئله از زوایای مختلف باشیم و این را هم بدانیم این نکته بسیار مهمه بدانیم که راز رسیدن به راه حل های متنوع و خلاقانه داشتن صبر و شکیباییه؛ صبر و شکیبایی عجولی در حل مسئله عموما به بدتر شدن آن منجر میشود چرا؟ مثل اینه که یک گره ای توی کاموا افتاده و ما حوصله نداریم عجولیم با بی حوصلگی و عجله میخواهیم آن را باز بکنیم این گره معمولاً کور تر میشه و بدتر میشه به جای اون باید صبر و شکیبایی داشته باشیم با صبر و شکیبایی و آرامش این آرامش از جنس تنبلی نیست از جنس همگام شدن و همنوا شدن با ریتم زندگیه و ریتم اون مسئله.
ما با مسئله همنوا که بشویم عموماَ مسئله حل میشه یعنی ما بپذیریم که آقا این گره ای که افتاده یه زمانی می بره که باز بشه با آرامش با سرعت مناسب آن زمان را بدیم برای باز کردن این گره خوب گره باز خواهد شد و در جریان باز کردن این گره ما در واقع داریم راه حل را انجام میدیم دیگه عجله و به قول معروف بی تابی و خود را به در و دیوار زدن نیست ما خیلی وقت ها نمی خواهیم اجازه بدهیم که اون مسئله روند خودش را طی کند خیلی مسائل هستند که به دلیل پیچیدگی هایی که وجود داره و به دلیل اینکه ما ممکنه مهارتهای لازم را هنوز نداریم به دلیل اینکه ممکنه که پارامترهای دیگری دخیل در آن مسئله باشند که اصلاً از کنترل و اختیار ما خارج باشند حل کردنشان زمان می برد و ما اگر که نخواهیم آن زمان را منتظرش بمانیم و صرف بکنیم و در این مدت، سهم انسانی خودمان را انجام بدهیم و کارهای خودمان را برای حل آن مسئله انجام بدهیم اگر این کار را نکنیم با شتاب و عجله یه اقدام میکنیم اون مسئله کور تر میشه بغرنج تر میشه پیچیده تر میشه گره ای بر گره دیگر می افتد.
حتما شما مراجعه بکنید به زندگی خودتان به مسائلی که تا الان داشته اید حتما و حتما چندین مورد را پیدا می کنید که اگر صبر کرده بودید اون مسئله زود تر و بهتر حل می شد اما چون صبر نکردید و عجله کردید و فکر کردید اگر الان اقدامی انجام ندهید این مسئله دیگه حل نمیشه با اقدام کور اون مسئله بغرنج تر شد با اقدام کور شما اون گره کور تر شد ما خیلی وقتها باید از جلوی راه خداوند کنار برویم تا خداوند وارد زندگی ما بشه و او پیشاپیش ما حرکت بکنه او گره ها را برای ما باز بکنه او جنگ های ما را به پیروزی و ظفر برساند در کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین هست یه جمله ی تاکیدی بسیار عالی که: خداوند پیشاپیش من حرکت می کند و کارهایم را به ظفر میرساند ما عموماً سر راه خودمان و سر راه خداوند سر راه جریان زندگی ایستاده ایم و این ایستادن ما به معنای اقدامات کور ما هست به معنای شتاب و عجله ما هست که اگر این را در واقع اجازه بدهیم که با آرامش و تأنی اتفاق بیفته متوجه میشویم که کجا ما باید کاری انجام بدهیم انجام می دهیم آن وقت می رسیم به تصمیم های شهودی به اقدام های شهودی به جای تصمیمهای کور و اقدامهای کور که گرهها را کور تر میکنه تصمیم های شهودی می گیریم اقدام های شهودی انجام می دهیم که منجر میشه به باز شدن آن گره در فرایند خودش یک گره ممکنه زودتر باز بشه در یک دقیقه باز بشه یک گره ممکنه چند ماه یا چند سال طول بکشه تا باز بشه ما باید اجازه بدهیم که این فرآیند انجام بشود اجازه بدهیم که این فرآیند روند خودش را طی بکنه.
این امکان پذیر نخواهد بود مگر اینکه ما معنای حقیقی صبر و شکیبایی را دریابیم که به معنای همگام و همنوا شدن با ریتم زندگی و ریتم اون مسئله هست و اجازه بدهیم که این روند اتفاق بیفته و یادمان باشد که به قول مولانا:
” صبر آرد آرزو را، نه شتاب صبر کن و اللهُ اَعلَم بالصواب”
و این آرزو میتونه حل اون مسئله هم باشه و صبر به معنای انفعال و بی عملی نیست صبر یعنی اینکه من نقش خودم را در حل این مسئله بپذیرم و ببینم و بدانم که چه اقداماتی باید انجام بدهم و آن اقدامات را در زمان مناسب به شکل درست انجام بدهم. صبر یعنی حرکت درست نه نشستن و انفعال و بی عملی و این حرکت گاهی میتونه فکر درست باشه تصمیم درست باشه نه لزوما راه رفتن یا اقدامی در بیرون ولی صبری که ما عموماً این را به معنای اشتباه تعبیر می کنیم به معنای اینه که تصمیم نمیگیریم فکری نمی کنیم اقدام نمی کنیم و میگیم هرچه پیش آید خوش آید نه اون هم عموما موجب خراب تر شدن مسئله میشه. صبر یعنی دقیقا این که من مسئله را ببینم بپذیرم به راهحلها بیندیشم و در جهت حل مسئله گام بردارم گام های درست تصمیم های درست.
پس دوستان میثاق دهم ما شد حل مسئله یادآوری اینکه زندگی سراسر مسئله هست و ما از حل مسئله ای به مسئله دیگر می رویم و این یعنی جریان زندگی این را بپذیریم و این چهار نکته ای را که خدمتتان گفتم در نظر داشته باشید و صبر به معنای حقیقی و درست کلمه را سرلوحه ی افکار و اقدامات و تصمیم های خودمان قرار بدهیم اینگونه در روند حل مسائل به ساحت های بالاتری ارتقا پیدا می کنیم و لذت میبریم ما از حل مسئله لذت خواهیم برد اگر اینگونه به مسئله نگاه بکنیم.
خیلی متشکرم از شما دوستان عزیز که همراه من بودید در این میثاق؛ میثاق دهم حال دلتون همیشه خوب علی اکبر قزوینی هستم.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
بعد از شنیدن/خواندن این مطلب چه کار کنم؟
به آموزشهای جلسه یازدهم دوره غیرحضوری ۴۰ میثاق زندگی مراجعه کنید (اینجا را کلیک کنید.)
عنوان جلسه یازدهم: ۷ قانون سامورایی
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-uncd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
درباره علی اکبر قزوینی
نویسنده و مدرس و کوچ زندگی است. وی در آموزشهای خود جدیدترین یافتههای روز را با تجربیات شخصی و فرهنگ غنی ایران ترکیب میکند که حاصل آن نوشتههایی خواندنی و تحولی عمیق در شاگردان وی است. علیاکبر قزوینی چند سالی ساکن کانادا بوده و اقامت آن کشور را دارد. وی هماکنون در ایران زندگی میکند.
نوشته های بیشتر از علی اکبر قزوینی
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید