حرفهٔ کوچینگ و مربیگریِ تحول فردی و چهار نکته در آن
بسیاری از مردم ما هنوز با حرفه کوچینگ و مربیگری تحول فردی آشنا نیستند. به نظر من کوچینگ تنها مشاوره نیست بلکه مشاوره بخشی از کوچینگ است نه همه آن
نوشتهٔ محمود پیرحیاتی
[av_hr class=’short’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-20h6r9′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
چند روز پیش که داشتم دومین دوره شفای ذهن (تحول ذهنی) را برای مخاطبان آماده میکردم یادم آمد بسیاری از مردم ما هنوز با حرفه کوچینگ و مربیگری تحول فردی آشنا نیستند. به نظر من کوچینگ تنها مشاوره نیست بلکه مشاوره بخشی از کوچینگ است نه همه آن.
البته که مربی تحول فردی در هنگام کوچینگ به نوعی مشاوره هم میدهد و در ضمن مشاوره بخشی از حرفه اوست اما یادمان نرود این تنها بخشی از فرآیند کوچینگِ تحولِ فردی است.
در این مقاله سعی دارم به چهار نکته در کوچینگ اشاره کنم که تفاوت آن با مشاوره را کاملاً مشخص و وظیفه اصلی یک کوچ را بیشتر شناسایی مینماید.
این نکات از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا توجه به آن میتواند برای مخاطب در هر شرایط و سنی راهی باشد برای شناخت خود و مسیر درست زندگی.
نکته اول: توجه به قابلیتها و استعدادها
روانشناسان در چند دهه اخیر به این نکته اذعان داشتهاند که همه انسانها روی ژن خود کدهایی دارند که نشانگر نوعی از استعداد و قابلیتهای فردی است.
این بدان معناست که هر کدام از ما برای کاری ساخته شده و یا بهتر بگوییم متولد شدهایم. کار اصلی کوچ پیدا نمودن آن قابلیت و استعدادهایی است که تو برایش زاده شدهای یکی فوتبالیست خوبی میشود و دیگری نویسنده عالی، یکی نوازنده مطرح میشود و دیگری آشپز ماهری البته معتقدم کشف قابلیت تنها واکاوی استعداد شغلی نیست بلکه بالاتر از آن یک کوچ حرفهای اگر بتواند استعداد ذهنی فرد را کشف کند در واقع نیمی از راه کوچینگ را به درستی طی نموده است.
استعداد ذهنی یعنی قابلیت ذهن شما در حل مسائل، یعنی یافتن پاسخهای شما به چالشها و چگونگی طراحی مسیر حل بحران توسط ذهنتان مسیر ذهنی که شما را در زندگی پیش میراند گویای همه چیز درباره نحوه تفکر و زندگی شما در حال حاضر و آینده است.
مثلاً من در دوره جامع تحول ذهنی در گام هشتم ساختار و چگونگی کارکرد ذهن را برای شاگردانم تحلیل و بازشناسی میکنم. به طوری که آنها پس از گام هشتم متوجه میشوند ذهنشان چقدر به راحتی می تواند کلاه سرشان بگذارد. بسیاری از ضربههای زندگی آن گاه بر ما تحمیل میشود که کارکرد
ساحت ذهن خود را به درستی نشناخته باشیم و یک کوچ حرفهای می تواند کمک کند شما قابلیتهای ذهنی وسپس تواناییهای عینی خود را کشف کنید.
نکته دوم: شنونده فعال بودن
بسیاری ازمربیان تحول فردی را دیدهام که گوینده و سخنران خوبی هستند درحالی که توانایی «سنجیده شدن» را ندارند. شنونده فعال کسی است که به جای تفکر برای پاسخدهی به مخاطب، خود را درگیر پرسش، درک و فهم گفتههای ایشان کند. کوچ حرفهای که شنونده فعال باشد به جای پاسخ به مشکل مراجع خود باید بتواند ابتدا گوش شنوا داشته باشد تا حس همدلی، همدردی و همراهی را در مخاطب خود زنده کند.
همین جا چند نکته را جهت آنکه شنونده فعال بشویم مطرح میکنم:
- به حرفهای مخاطب خود به دقت توجه کنید.
- وقتی مراجع شما صحبت میکند به پاسخهای احتمالی فکر نکنید
- و تنها با حفظ آرامش به او و گفتههایش دقیق شوید.
- سعی نمایید زبان بدن شما در حالتی قرار گیرد که نشانگر توجه به صحبتهای مخاطبتان باشد.
- از کلمات و عبارات مخاطب خود در حین گفتگو استفاده نمایید.
- این امر سبب میشود که او کاملاً درک کند شما توجه ویژه به حرفهایش داشتهاید.
- از میان صحبتهای ایشان پرسشهای اساسی استخراج کنید.
نکته سوم: به جای پاسخگویی به یک مسئله، روند تصمیمسازی و پاسخگویی را به مراجع خود بیاموزید
در خلال حرفهای مخاطبان به جای آنکه تنها پاسخ مناسب به پرسشها بدهید، سعی کنید با طرح پرسشهای اساسی ذهن ایشان را به چالش بکشید تا بتوانید مسیر ذهنی تفکرات آنها را دریابید. «هنر پرسش» هنری است که میتواند ما را به راههای تصمیمگیری و تصمیمسازی برساند.
به مخاطب خود تصمیمگیری را با طرح پرسشهایی جاندار و اساسی از نحوه تفکر و زندگیش، آموزش دهید و سعی کنید تا او تمام زندگی را «پروسهای» و نه «پروژهای» درک کند.
در دیدگاهِ من زندگی یک «پروسه» است نه یک «پروژه» چه آنکه زندگی به معنای حقیقی خود هرگز پایان نمییابد بلکه از شکلی به شکل دیگر در میآید.
پروسه یعنی خلق یک جریان مداوم، یعنی بدانی و بفهمی رسالت تو شاید درک فهم همین جریاندار بودن زندگیست. پروژهها بالأخره تمام میشوند. نقطه آغاز و پایانی دارند. اما پروسهها همواره در جریان بوده و پویا و رونده به کار خود ادامه میدهند.
در پرسشهای خود مطالبی را مطرح کنید که به مخاطب بفهماند او نیز در این پروسه زندگی در حال حرکت است.
اگر کوچِ حرفهای بتواند جریانِ ذهن و دل مخاطب را به جریان پویای زندگی پیوند بزند شانس آن را خواهد داشت که مسیر درست زندگی را برای وی طراحی و روشن سازد.
من در کتاب خودم تحت عنوان «فقط آویزانِ خودت شو» گفتهام: تحول فردی یعنی «ثبات در مسیر درست» و از نظر من در فرآیندِ کوچینگ، بزرگترین کار مربی رساندن فرد به مسیر درست است.
نکته چهارم: کمک به پیدا نمودن رسالت شخصی مخاطبان
همانطور که در ابتدای این مقاله گفتم هر کدام از ما انسانها با ویژگیهای ژنتیکی و روانشناختی خاصی به دنیا میآییم. درک این نکته میتواند در یافتن رسالت حقیقیمان مؤثر باشد. یک کوچ حرفهای در مسیر پیش روی مخاطبانش با توجه به چند نکته اساسی میتواند به یافتن رسالت شخصی کمک نماید.
من در گام یازدهم و پایانی دوره جامع تحول ذهنی بحث مفصلی در مورد رسالت شخصی دارم که با اطمینان خاطر شاگردانم را به پیدا نمودن این رسالت وادار میکنم. مربی تحول فردی میتواند با درک قابلیتها و توانمندیهای مراجع خود و نیز طرح پرسشهای مطلوب این رسالت را برای ایشان روشنتر سازد. هر چند در نهایت این مخاطب است که باید رسالت را انتخاب و پیادهسازی کند.
یک رسالت شخصی آیتمهای زیر را در دل خود دارد:
- درک و احترام به نشانهها
- وجود شادی و رضایت خاطر
- هدفمند بودن
- معنا داشتن
- کمک به خود و دیگران
این چهار نکته بیش از پیش توجه ما را به این مطلب جلب مینماید که کوچینگ تحول فردی تنها مشاوره دادن نیست بلکه استعدادیابی، هنر شنونده فعال بودن، طرح پرسشهای اساسی، تصمیمسازی و نیز کمک به پیدا نمودن رسالت شخصی بخشهای دیگر آن است.
درباره محمود پیرحیاتی
مربی و مدرس تحول فردی و نویسنده کتاب فقط آویزان خودت شو
نوشته های بیشتر از محمود پیرحیاتی1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام. صبحتون بخیر
خیلی عالی بود…مرسی
موفق تر باشید….
یا علی