جلسه پانزدهم دوره آنلاین شفای ذهن: موانع ذهنی؛ اعتماد به نفس و عزت نفس
توجه: این مطلب آموزشی، بخشی از دوره آنلاین شفای ذهن است.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-2o4oeyd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
جلسه پانزدهم/ هفته پانزدهم/ گام نهم: موانع ذهنی؛ اعتماد به نفس و عزت نفس
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1yurn4l’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایلهای صوتی زیر را گوش کنید:
اعتماد به نفس:
افزایش اعتماد به نفس:
عزت نفس:
تمرینهای افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس:
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1on2bx1′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
متن پیادهشدهٔ فایلهای بالا:
اعتماد به نفس:
به نام خداوند مهر و خداوند جان خداوند بخشنده مهربان سلام دوستان پیرحیاتی هستم مربی و مدرس تحول فردی و نویسنده کتاب فقط آویزان خودت شو.
در ادامه سلسله مباحث دوره شفای ذهن به گام نهم میرسیم تحت عنوان “موانع ذهنی” به اعتقاد من مربی تحول فردی ماها در طول زندگیمان موانعی برای خودمان دستوپا میکنیم یا برامون به وجود میاد این مانعهای ذهنی باعث میشه که ما نتوانیم درست آرام و با صلح و صفا زندگی بکنیم این مانعها گاهی بهشدت باعث مسدود شدن جریان فکری مثبت در ذهن ما میشود و ما را به سمتوسوی غلط میکشاند ترجیحاً این موانع، موانع منفی مدنظرم هست گاهی موانع ذهنی خوبی هم داریم یعنی این مانعها در حقیقت مانع نیست مرحلهای برای رشد و شکوفایی ما هست اما در بستر دوره شفای ذهن از این موانع، موانع منفی مدنظرم هست موانعی که در ادامه میگم این موانع خودشان خودبهخود منفی نیستند ما در طول زمان اینها را تبدیل به مانع کردیم در حقیقت فرض بفرمایید این موانع یکیاش اعتمادبهنفس و عزتنفس نداشتن مانع ذهنی ماست.
یعنی در حقیقت عزتنفس و اعتمادبهنفس خودش یک مقوله بسیار خوب مهم و درستی در زندگی هست چرا مانع محسوب میشود در ذهن ما؟ چون ما نتوانستیم حلش بکنیم چون ما نتوانستیم به طریق درست ازش استفاده کنیم چون ما هنوز درکش نکردیم چون ما ازش استفاده نکردیم بنابراین در جوهر آدمی وجود دارد اما خوب برخی از موانع هست مثل خشم یا تصمیم نگرفتن اینها چیزهایی هست که باید در حقیقت کارکنیم روش و عبور کنیم از تمام این موانع.
منحیثالمجموع آنچه مهم هست در دوره شفای ذهن و این گام اینه که این موانع را بشناسیم و ببینیم که چطور اصلاً یه چیزی مثل خود اعتمادبهنفس مانع ذهنی ما میشود وقتی نداریمش، خشم چطور مانع میشه وقتی داریم، تصمیم نگرفتن چطور مانع هست وقتی ما نمیتوانیم انجامش بدهیم و بسیاری ازایندست مسائل.
برای آیتم اول در گام نهم میپردازم به مقوله بسیار مهم اعتمادبهنفس و عزتنفس. اعتمادبهنفس یا Self Confidence را تعریف میکنم، عزتنفس یا Self-esteem را هم تعریف میکنم ولی بعدازاین تعاریف مرسوم میریم برای حل این موضوع که انشاالله بتوانیم منبعد آدمهای با اعتمادبهنفس و از همه مهمتر با عزتنفسی باشیم من برای اینکه خیلی خوب این قضیه را درک کنیم مبحثی را مطرح میکنم تحت عنوان مبحث پوسته و هسته، دوستان دقت کنید اگر این پوسته و هسته را خوب بفهمیم اگر درکش کنیم اگر یادمان بماند که چی دارم امروز بهتون میگم برای همیشه تاریخ این مسئله عزتنفس و اعتمادبهنفس را شما حل کردید.
این پوستهها و هستهها همواره در حال و روح وزندگی ما در جریان هست اگر بشناسیمش میتوانیم دست پیدا کنیم به اعتمادبهنفس و عزتنفس خوب، حالا پوستهها چی هست؟ دقت کنید شناسایی این پوستهها کمک میکنه به بهبود اعتمادبهنفس ما در وهله اول از دیدگاه من پوستهها نکات و مواردی است مرتبط با ظاهر عوامل بیرونی و ساختار خارجی ما یعنی آنچه برای ما اعتبار اجتماعی و یا آبروی ظاهری میآورد پوستهها آن وجه بیرونی زندگی ما را لعاب میبخشند یعنی آن وجه بیرونی زندگی ما را آرام و مرتب میکند. پوستهها میتوانند سبب حفظ دستاوردها و اعتبارات اجتماعی شوند حالا این پوستهها چی اند؟
به اعتقاد من این پوستهها عبارتند از: اهداف، توهم، ذهن، قیافه، لباس و پوشش، نظافت ظاهری، پول و ثروت مادی، شغل، پست، سطح درآمد، منزل مسکونی و مهارتها.. پوستهها دوستان بهشدت به اجتماع و نگاه مردم وابسته است یعنی اجتماع میتواند تعیین و تعریف کند که تو چه بپوشی چه بنوشی چه بخوری چه نخوری و مسائلی ازایندست پوستهها همچنین به تبلیغات وابستهاند گاهی ما در اثر تبلیغ یک کالا یا خدمات آن را میخریم و استفاده میکنیم درحالیکه یقیناً نمیدانیم آیا آن حالا به درد ما میخورد یا نه؟
پوستهها فقط در تلاش بقا و حفظ ما هستند کاری که مغز بهشدت تمام دنبال آن هست در حقیقت دوستان پوستهها میشه ظاهر زندگی ما خوبه لازمه اما اینهمه زندگی ما نیست دیدین بعضی از آدمها لباسشان رو بگیرند کراواتشان رو باز کنند یا ماشین شاسیبلندشان رو از زیر پاشون دربیارن دیگه آدم سابق نیستند؟ اینها همانهاییاند که بهشدت به پوسته وابستهاند و اینجا این پوسته است که بهشون اعتمادبهنفس کاذب داده پوسته میتونه اعتمادبهنفس کاذب به من و شما القا بکنه.
دیدین بعضی از آدمها اگر قبل از اسمشان نگی دکتر فلانی جواب سلامتون رو نمیدن دیدین بعضی از آدمها اگر لباسشون رو خیلی خوب توصیف نکنی و خیلی گرانقیمت نباشه از دیدگاه خودشان اگر برند نپوشند ازنظر خودشان اون آدم همیشگی نیستند دیدین بعضی از آدمها اگر نروند رستوران معروف غذا بخورند آدم محسوب نمیشوند پیش خودشان. دیدین بعضی از آدمها اگر حیوان خانگی نداشته باشند و با یک زنجیر پزش را توی خیابانها ندهند آدم نمیشوند. شما دیدین بعضی از آدمها اگر پورشهشان را اگر ماشین شاسیبلندشان را اگر ثروتشان را اگر ظاهرشان را به رخ دیگران نکشند نمیتوانند زندگی بکنند اینها احتمالاً کسانی هستند که به پوستهی خود بهشدت عادت کردند کار یک انسانی که در شفای ذهن به سر میبره اینه که این پوستهها را بشکافه و ازشون عبور کنه که در ادامه خواهم گفت که این عبور کردن یعنی چی؟
حالا بپردازیم به هستهها؛ هستهها چیزهایی هستند که ما را در قبال این زندگی و طوفانهای زندگی حفظ میکند مثل چی؟ فکر، باطن، عملکرد، دیدگاه و بیننش یعنی جهانبینی، قدرت درونی، تصمیمگیریهای صحیح، خلاف جمع عمل کردن یعنی توان حفظ فردیت خود، شجاعت کلامی و رفتاری، قانون اساسی ارزشها داشتن، پذیرفتن زندگی یعنی پذیرش همان گام اول دوره شفای ذهن، زندگی در لحظه حال یا همان گام هشتم دوره تحول ذهن و شفای ذهن، استفادهی صحیح از مطالعهها و دانستهها، سفر و تجارب غنی داشتن، اینها تماماً هستههای یک زندگی درست محسوب میشود.
دوستان دقت کنید در حقیقت هستهها عناصر حرکت دهنده، مولد، جاندار و محکمی هستند که در تلاطم زندگی نجاتدهنده ما میشوند هستهها قدرتهای دورنی ما هستند که سبب میشوند بهراحتی در مشکلات خرد نشویم و نشکنیم؛ هستهها همان ارزشهای حقیقی زندگی ما هستند که در پرتو پذیرش حقیقی مطالعه و پژوهش کاربردی سفر و تجارب آن و نیز تربیت صحیح و مؤثر در ما شکلگرفتهاند هستهها حلقههای روابط ذهنی و عینی ما را شکل میدهند یعنی در پرتو یک هستهی درونی عالی ذهن ما از رفتارهای مخرب نسبت به خودش و دیگران دوری میکند و در روابط اجتماعیاش نیز درست عمل میکند.
هستهها عواملی هستند که به نحوه تربیت و شکلگیری شخصیت ما وابستهاند اما میتوانند در طول زمان اصلاح شوند و تحت تربیتهای جدید یعنی آموزشها و تجارب جدید در مسیر درست هدایت شوند، هر چیزی که روح ما را هر چیزی که روان ما را بالا و پائین میکند درواقع دارد با هستههای درون ما بازی میکند تضعیف و تخریب هسته به معنای از میان رفتن پوسته نیز هست مانند گردویی که پوسته آن را میشکنی اما هستهای ندارد و بیفایده خواهد بود.
تضعیف و تخریب هسته چنانچه صورت بگیرد یعنی تو از درونهستهات را ازدستدادهای و پوسته بهخودیخود فاقد اعتبار است مثل انسانهای پولدار یا منصبدار یا انسانهایی که به مدرک تحصیلی خود مینازند اما در خیابان آشغال میریزند، چراغقرمز را رد میکنند آدمها را میخرند و میفروشند و هرگز به زنان و کودکان احترام نمیگذارند اینان در پس پوستههای خود پنهانشدهاند بنابراین هستهای ندارند اگر آن پوستهی اجتماعی و ظاهری را از آنان بگیری مرگ آنها فرارسیده است.
دقت کنید دوستان این بحث هسته و پوسته مهم بود به خاطر اینکه کمک میکنه به شناخت اعتمادبهنفس و عزتنفس همینجا به شما بگم پوستهها اعتمادبهنفس شما هستند Self Confidence یعنی پوستههای شما و Self-esteem یا عزتنفس یعنی هستههای شما این پوسته و هسته را گفتم که اعتمادبهنفس و عزتنفس را درک بکنید حالا بریم برای تعریف اعتمادبهنفس..
اعتمادبهنفس یعنی احساس ارزشمندی نسبت به خودتان یعنی نحوه نگرش و قضاوت دربارهی خودتان این عبارت به توصیف ارزشها و باورهایتان میپردازد اعتمادبهنفس یعنی ورود به آن مناطقی که هرگز قبلاً در زندگی بدان وارد نشدهای مثال میزنم فرض بفرمائید من نقاشی ساختمان یا نقاشی اصلاً هنری را بلد نیستم ولی خیلی علاقهمندم شروع میکنم ورود میکنم به این موضوع، این اعتمادبهنفس منه، من فرض بفرمائید بههیچعنوان ممکنه عکاسی بلد نیستم نبودم ولی خیلی علاقهمندم ورود میکنم به این حوزه این اعتمادبهنفس منه حالا من درزمینهٔ هنر مثال زدم در هر نوع مهارت دیگه ای میشه این را گفت.
دقیقاً در هرجایی که شما تا قبل از این ورود نکردی اما حتی با ترس ورود میکنی غلبه بر ترسها میشه ورود به اعتمادبهنفس شما بعد از یه مدت با تکرار این اعتمادبهنفس دارای یک اعتماد حقیقی به نفس خودت میشی و باور میکنی که میتونی کاری را انجام بدی.
اعتمادبهنفس ازنظر من یعنی اعتمادبهنفس الهی که در تو دمیده شده است یعنی بدانی اعتمادبهنفس تو وابسته به نَفَس الهی است و یقین کنی چیزی برای ناتوانی و ضعف وجود ندارد زیرا تو از جنس اویی، اعتمادبهنفس یعنی بدانی و حقیقتاً درک کنی آدمی که از نَفَخت فیه من رُوحی پدید آمده است چرا زانوی غم و ناتوانی در بغل گرفته اعتمادبهنفس قطع کردن نفس شیطان و تمام آنانی است که با ما سخن میگویند، سخن سرد میگویند اعتمادبهنفس یعنی ورود به رویاهایتان اعتمادبهنفس یعنی فرارفتن شما از نفستان یعنی عبور از شیطان ذهنتآنکه دائماً به شما میگوید نمیتوانی نمیشود نکن و نرو، اعتمادبهنفس یعنی شیطان ذهن خود را نادیده بگیری و در پرتو عنایت پروردگار عالمیان قیام کنی بر عیله ندانستهها و ناآگاهیها و نشدنهایی که برای تو تصور ذهنی شده است.
این تعریفی از اعتمادبهنفس بود و نکاتی را گفتم که شاید روشنگر بشه برای اینکه ما اعتمادبهنفس حقیقی را بشناسیم و به تعریفش دست پیدا بکنیم حالا بریم در ادامه یه مقدار بیشتر این را توضیح بدم و آگاه کنم که بفهمیم این اعتمادبهنفس حقیقتاً چی هست و چه چیزهایی باعث نداشتن این اعتمادبهنفس میشه و چه چیزهایی باعث به دست آوردنش میشه؟
اعتمادبهنفس یا Self Confidence در حقیقت همان پوستههاست یعنی با پوسته میشه به دستش آورد اما این اعتمادبهنفس پوستهای هم چندان ماندگار و بادوام نیست اگر فاقد هستهی مناسب باشد مثلاً هستند آدمهایی که پوشش مناسب عطر خوب و حتی کلامی زیبا دارند اما جرئت ندارند خودشان باشند بلکه کپی دست چندم ایکس و ایگرگ های اجتماعی اطراف خودشان هستند اعتمادبهنفس حقیقی عبور از وضعیت فکری فعلی و رفتن به سمت آن چیزی است که در تو ترس تولید میکند.
اعتمادبهنفس البته نیازمند پوسته نیز هست اگر بخواهد جاودانه شود بدان معنا که مثلاً منِ مربی کاملاً معتقدم به پوشش مناسب تطهیر کلام و نیز مطالعهی خوب چراکه هم در کتاب فقط آویزان خودت شو و هم در همین دوره شفای ذهن بارها برآن تأکید ورزیدم اما اینها بنیانهای حقیقی یک اعتمادبهنفس درست نیست اونها شاید فقط برای ساعات یا چند روز کفاف نمایش عمومی را بدهد اما کفایت اداره کردن زندگیمان را ندارد مثلاً من بارها آدمهایی را دیدم که پس از مدتی همنشینی اجباری یا اختیاری پی بردهام کتابهای صادق هدایت مرحوم را خواندهاند تا پز روشنفکری بدهند آدمهایی که داستانهای هزارویکشب را خواندهاند تا پزش را بدهند آدمهایی که در روانشناسی و در هر حوزه دیگری کتب خواندهاند کتابها را مطالعه کردهاند تا فقط با پز آن به من و شما بفهمانند چیزی فراتر دارند.
احتمالاً شما بعضی آدمها را دیدهاید که با تیپی خاص و پیپ کاپتان بلک اون پیپهایی هست که توتون کاپتان بلک میریزن توش میشینن گوشهی یکجایی و پز روشنفکری میدهند اینها آدمهایی هستند که خودشان را شبیه فیلمهای دهه چهل و پنجاه آمریکا میکنند وتداعی کنندهی آدمهای خاص هالیوودی تا به همه بفهمانند خاص هستند اما خاص بودن این نیست دوستان، اینها تظاهری بیشتر نمیتواند باشد من ضمن احترام به تمام پوششهای خوب و درست نظرم این هستش که اعتمادبهنفس با این چیزها به دست نمیاد.
خوردن یک فنجان قهوه در گوشهی کافیشاپها و مست بوی قهوه شدن و همچنین خواندن کتابهای فلسفی و نیمه فلسفی چخوف و نویسندگان روس و نیز خواندن ادبیات معاصر و غیر معاصر هرگز به من و شما اعتمادبهنفس حقیقی نمیدهد اگر غرق ظواهر آن بشویم نکته اینجاست که گاهی ما کاملاً فراموش میکنیم برای چه این کارها را انجام میدهیم آیا برای پز آنهاست یا برای آگاهی حقیقی نسبت به آنچه انجامش میدهیم اعتمادبهنفسی که در پشت آن آگاهی حقیقی وجود نداشته باشد و حقیقتاً ما را به حقیقت زندگی نزدیک نکند اعتمادبهنفس نیست.
احتمالاً ما همه تجربه کردهایم دیدن همهی آدمهایی را که فکر میکنند با خودرویشان میتوانند کل شهر را فتح کنند من آدمهایی را میشناسم که گاهی فشارخونشان با فشار بر پدال خودروهایشان بالا و پائین میرود من آدمهایی را دیدهام که در هر اداره و سازمان و شرکتی نگاه عاقل اندر سفیه شان را به مردم فروختهاند زیرا ساعت مچیشان یا مدرک تحصیلیشان بهمراتب لوکس است نسبت به آن اربابرجوع.
اعتمادبهنفس یعنی گذشتن از این آدمها یعنی اگر روزی این آدمها مقابل من قرار گرفتند بدانیم پوستهای بیش نیستند و معلوم نیست آیا هستهای هم دارند یا ندارند اعتمادبهنفس یعنی ظاهر خودمان و دیگران برایمان غفلتی نیاورد از جنس انفعال و خودکمبینی اعتمادبهنفس یعنی پوستهها را در روابط نبین یعنی هستهی خودت را بابیان شیوا و عملکرد شفاف به دیگران و خود عرضه کنی.
اعتمادبهنفس فریاد زدن نیست عریان شدن بیان و رفتار توست در هر حوزهای که قرار داری یعنی بدون آنکه به پوستهها فکر کنی خواستهات را بیان و عمل کنی منظورم اینه که فکر نکنی اگر یه نفر اومد خوب حرف زد خوب لباس پوشیده بود خوب عطر زده بود دیگه تماماً ارباب من و توست گاهی ما در ارتباط با آدمها خودمان را میبازیم چون طرف لباس مناسبی تنشه چون طرف بهش میگن دکتر، پروفسور، مهندس، بازیگر، ایکس، ایگرگ، این دنیا تماماً دوستان پوسته است تماماً پوسته است ضمن احترام به تمام مشاغل و به تمام پوششهای درست آدمیان این روزگار و انسانهای قبل تا اکنون یه چیزی را میخوام بهتون بفهمونم و این درک شخصی منه فریفتهی هیچ ظاهری نشید چون هر ظاهری فقط میتونه یک پوستهی عاریتی باشه اعتمادبهنفس یعنی فریفته نشدن به ظواهر انسانها و امورات زندگی.
خوب دوستان حالا بپردازیم به اینکه چه چیزهایی باعث کاهش اعتمادبهنفس میشه؟ من چندتا نکته رو بهتون میگم خوبه بهش فکر کنید و دقت کنید ببینید آیا برای شما هم اینطور بهتر خواهد بود یا نه؟ دقت کنید ببینید آیا برای شما هم اینطور خواهد بود یا نه من عموماً با تحقیقهایی که کردم پژوهشهای این سالها متوجه شدم که اعتمادبهنفس با چندتا چیز کاهش پیدا میکنه و دلایلش رو بررسی کردم به چندتا نکتهی مهم این اعتمادبهنفس میپردازم دقت کنید چه چیزهایی باعث کاهش اعتمادبهنفس و یا نداشتن آن میشود؟
- تربیت خانوادگی و نقش والد: خوب من در دورهی شفای ذهن چنیدن بار اسم والد رو میارم والد را از کتاب وضعیت آخر نوشتهی تام هریس و ترجمهی استاد اسماعیل فصیح به عاریت گرفتم چون اونجا دقیقاً این را میگه و به دوستان توصیه میکنم که کتاب وضعیت آخر را بخونن یه کتاب دیگر هم هست به نام ماندن در وضعیت آخر اون هم ترجمه استاد اسماعیل فصیح هست حتماً ترجمه استاد اسماعیل فصیح رو بخونید چون واقعاً فصیح ترجمهشده. اونجا توضیح میده سه تا کلمه را والد، بالغ و کودک که در حقیقت پایهی روانشناسی رفتار متقابل رو تشکیل میده که من الآن نمیخوام به اون حوزه وارد بشم اما این والد تعیینکننده هست در ذهن و روان ما خصوصاً در اعتمادبهنفس پس نکتهی اول تربیت خانوادگی و نقش والد یعنی چی؟ اولین تجربهی انسانها از خانواده و سپس در محیط مدرسه شکل میگیرد قاعدتاً اینطوری هست دورهی کودکی که در آن انتقاد ترد و شکستهای پیدرپی دررسیدن به اهداف غیرواقعی وجود داشته باشد باعث تضعیف و رشد نیافتن احساس ارزشمندی در انسان میشود. انواع و اقسام حرفهایی که به ما از کودکی زاده شده بهمرور در ضمیر ناخودآگاه ما پر از باورهای غلط از نتوانستنها را موجب شده است ببینید دوستان مثلاً ما توی یه خانواده بزرگ میشیم یه کاری را انجام میدیم هزارتا حرف مربوط و نامربوط بهمون زده میشه ما یه کاری را انجام میدیم هزارتا نکتهی منفی بهمون میگن مثلاً بعضی خانوادهها را دیدین کافیه بچه یه کاری بکنه بلافاصله زبانشون اینجوری میشه، ای بدبخت بیچاره ناتوان، احمق، نادان، بیعرضه، تنبل، چاق نگاه کنید یعنی این الفاظ دیگه چیزی برای کودک باقی نمیذاره کودک کلاً نابود میشه این کودک توسط والد خودش یعنی تمام اون چیزی که از گذشته تا الآن بهش فشار آورده ازجمله والدینش از بین میره احتمال داره همهی ما در دوران کودکی همچین تجربههایی داشته باشیم که ذهن ما را تا مرز امروز هر سنی داریم مملو از تیرگیها و ناراحتیها کنه و کرده باشه احتمالاً داره من و شما معلمهایی را نیز در مدرسه داشته باشیم از قبل یادمان بیاد که در اون دوره به خاطر حل یک مسئله به خاطر یک شیطنت کودکانه به خاطر یک حرکتی که میتونسته از روی ناآگاهی باشه ما را چقدر تنبیه کردند
- در ادامه چیزهایی که باعث کاهش اعتمادبهنفس میشه نکتهی دوم به نشخوار افکار بیهوده میرسیم اگر مدام به افکار بیهودهای که خود متفکر روزانه در ذهن ما تولید میکند دقت کنید و آنها را مرور کنید طبعاً انرژی برای اعتمادبهنفس خودتان باقی نمیماند افکار بیهوده و منفی که خود متفکر تولید میکنه باعث به هم ریختن پوستههای بیرونی یا اعتمادبهنفستان میشود این امر سبب تولید افکاری نظیر ناتوانیها نشدنها نرسیدنها و ازایندست میشود شما عملاً اگر تصاویر ساخته پرداخته ذهن را باور کنید رفتهرفته اعتمادبهنفستان عین همان تصاویر میشود نشخوار افکار بیهوده دقیقاً شما را از درون متلاشی میکند. دیدین بچهها ما بعضی وقتها ما اینقدر افکار منفی توی ذهنمان هست که بر اساس اون افکار طبق گام هشتم دورهی شفای ذهن توضیح دادم آنها را باور میکنیم بعد عین همان افکار میشیم دیگه ما اعتمادبهنفسی نداریم من اگر صبح تا شب خودم را تنبل بیعرضه ناتوان بدبخت و فقیر و بیچاره بدانم خوب طبعا عین همین تصویر هم عملکرد خواهم داشت طبعا اعتمادبهنفس پائینی خواهم داشت بابا ما دچار ذهنخوانی غلط ایم دچار ذهنخوانی اشتباهیم دچار تصویرهای ذهنی اشتباه هستیم ما دائماً فکر میکنیم به خاطر نداشتنها ندانستنها آدمهای کم و ضعیف و فقیری هستیم اینطور نیست داشتههای ما تنها ثروت بیرونی لباس و پوستههایی ازایندست نیست داشتههای ما امر درونی مقدس ماست یعنی آنچه ما بر اساس آفریده شدن انسانیمان به دست آوردیم. در عزتنفس این را بیشتر توضیح خواهم داد چون مربوط به عزتنفس هست همینقدر بدانید که نشخوار افکار بیهوده بهشدت ما را ضعیف خواهد کرد و اعتمادبهنفس ما را ویران میکند.
- نکتهی سوم مقایسه است، دام بزرگی که ریشه در ناتوانی ذهنی ما دارد مقایسه عملی زیرکانه از سوی ذهن است تا در پرتو آن اعتمادبهنفستان به غارت برود ذهن در مقایسه در هر دو حالت پوسته یا هسته آنچنان پیش میرود که درنهایت خروجی بگیرد که شما نمیتوانید نمیرسید و مسائلی ازایندست؛ مقایسه راهزن اعتمادبهنفس ماست زیرا بودن و شدن تو را در آینهی دیگری جستوجو میکند در مقایسه تو به آینهی خود نمینگری بلکه دیگری را برای خود آینهای ساختهای و بدان مینگری. مقایسه دام شیطان بود وقتی حضرت آدم علیهالسلام فریفته شد از راه مقایسه فریفته شد ادیان را بخوانید قران شریف را بخوانید مقایسه از روز ازل از زمان شیطان و انسان وجود داشت برای اینکه به من و شما بفهمانه که چقدر این دام خطرناکه چه لزومی داره من تیپ لباس خونه ماشین مدرک تحصیلیام را با دیگری مقایسه کنم مگه من دقیقاً همان آدمم اون یه آدمه من یه آدمم اگر قراره اتفاق درستی بیوفته بهجای مقایسه در دوره گفتم بازهم میگم در دورهی شفای ذهن ما چیزی به نام مقایسه نداریم دوستان ما چیزی به نام خط کش مقیاس داریم خط کش مقیاس یعنی امروز تو را با گذشتهی خودت مقیاس میگیره اون هم فقط برای لحظاتی که درس بیاموزی خلاص. اما مقایسه تو را دائماً در ورطهی هولناک قیاس خودت با دیگری میندازه مقایسه تو را با حد توانهای دیگران تخمین میزنه درصورتیکه این اساساً غلطه چون ما روانی و جسمی و مالی و حالی با دیگری یکی نیستیم قیاس وقتی درست هست مقایسه وقتی درست هست که تمام ملزومات و اسباب و علل یکچیز باهم عیناً یکی باشه که همچین چیزی غیر ممکنه در این عالم بنابراین مقایسه نکنیم خط کش مقیاس داشته باشیم برای قیاس خودمان با خودمان و نه دیگری.
- نکتهی چهارم سخن سرد، چیزی که در کتاب قاتل رؤیاهایت را بشناس و در دورهی رایگان قاتل رؤیاهایت را بشناس که در سایت com وجود داره و میتونید این محصول را تهیه بکنید گفتم راجع بهش سخن سرد در کتاب فقط آویزان خودت شو هم آوردمش در گام تطهیر کلام یعنی حرفهایی که شمارا نسبت به این دنیا جهان و اهدافتون سرد میکنه دیدین بعضی موقع ها به آدمهایی میرسین که فقط شمارا ناامید میکنند دیدین به آدمهایی میرسین که دائماً از نشدنها و موانع صحبت میکنند نه از پیروزی و قوت قلب و گرما بخشیدن به روح آدمها اینها سخن سردِ باید از اونها دوریکنید از آدمهایی که رویاهای شمارا به قتل میرسانند لطفاً دوریکنید هرکسی که میخواد باشه گاهی نزدیکترین آدمها به ما سخن سرد به کار میبرند و ما را از اهدافمون سرد میکنند دقت کنید دوستان منظورم آنالیز دقیق نیست گاهی ما در آنالیز دقیق به این نتیجه میرسیم فلان کار اشتباهه نباید انجامش بدیم این خیلی خوبه ولی سخن سرد تخریب درش وجود داره منفی نگری مطلق درش جود داره گرمای زندگی را شور و هیجان زندگی را از شما گرفتن درش جود داره.
- نکتهی پنجم در مسئلهی اعتمادبهنفس آنچه باعث کاهش اعتمادبهنفس میشه رسانههاست ما گاهی از طریق تبلیغ مقایسه بزرگنمایی و باورپذیری رسانهها افکاری در ما تولید میشود که اعتمادبهنفسمان به تاراج میرود بارها گفتم قبلاً هم گفتم در تور سال ۹۶ قونیه در کنار جوار آرامگاه جان، آرامگاه مولانای جان سمیناری داشتیم با استاد قزوینی که در آنجا گفتم رسانهای که تو را به خودت نرساند فسانهای بیش نیست اگر رسانهای در حفظ فردیت و نزدیک شدن به خودت کمکت میکند آن را حفظ کن وگرنه برای همیشه حذفش کنید. کارکرد رسانه وقتی مطلوب است که در یاریرساندن به روح و جسمت درمساعدت به زندگی حقیقیات تو را یاور باشد دیدین بعضی آدمها صبح تا شب کنترل تلوزیون دستشونه کنترل زندگیشان با کنترل تلوزیونشون یکیه یعنی تلویزیون داره زندگی شون رو کنترل میکنه روزنامه داره زندگی شون رو کنترل میکنه تمام وقتشون در شبکههای اجتماعی تلف میشه کلهشان دائم در اینچ موبایلشون هست و دائماً گوشیشان را چک میکنند اینستاگرام و تلگرام و اینترنت شده خدای زندگیشان اینها آدمهایی هستند که رسانه رویاهاشون رو میگیره اعتمادبهنفسشان را میگیره گاهی چیزهایی را توی اون شبکههای اجتماعی یا رسانههای تلگرامی تلویزیون و رادیو میبینند و میشوند که دائم اونها را به مقایسه میکشونه دائم اونها را به ترغیب مصرفگرایی میکشونه چیزی برای این آدمها باقی نمیمونه و اتفاقاً اتفاق خیلی مهمی که میوفته توهم دانشی هست که از طریق این رسانهها به ما میرسه و ما فکر میکنیم دیگه تمام ما همهچیز را فهمیدیم دریغا که این بافهم اصلی بسیار متفاوته. اما در بحث اعتمادبهنفس این رسانهها واقعاً باعث قیاس میشوند باعث این میشوند که تو دائماً به نداشته هات فکر کنی باعث میشن که سرد بشی همش آمار قتل و جنایت و خونریزی و جنگ دائماً اخبار مدام سرد و تلخ به ما مخابره میشه و ذهن ما پر از تصاویر منفی اینها اعتمادبهنفس ما را از ما خواهند گرفت.
افزایش اعتماد به نفس:
خوب حالا دوستان ببینیم که این اعتماد بنفس را چطوری میتونیم بالا ببریم. یکسری کارها را توضیح میدم و بعد هم در وایان دوره در همین مبحث اعتماد بنفس و عزت نفس تمرینهایی را میدم برای اعتماد بنفس. حالا ببینیم که این موارد چی هست که میتونه ما را کمک کنه و اصلا این اعتماد بنفس چطوری بالا میره؟
نکته اول خودپذیری هست، با توجه به گام اول دوره شفای ذهن یا پذیرش احتمالا اگر اون گام را تهیه کرده باشید میدونید که اصلا منظورم از پذیرش چی هست. به طور مختصر به شما بگم که بسیاری از ما ممکن است که معتقد باشیم دیگران با ارزشتر از ما هستند زیرا مثلا وضع مالیشون خوبه، مثلا همه آنها را دوست دارند، مثلا شغل خوبی دارند، مثلا مدرک تحصیلی خوبی دارند، اینها همه سرچشمه در قیاس داره من مقایسه را توضیح دادم در همین مبحث اعتمادبنفس و عزت نفس. ولی دوستان دقت کنید بندرت پیش میآید که آدمها بدون در نظر گرفتن این نکاتی که گفتم خودشان را ارزشمند حساب کنند یعنی ارزشهاشون را معادل داشتههاشون میدونند. در حقیقت این داشتنهاشون هست که بر ذهن و قلب حقیقت حکومت میکنه.
خودپذیری یعنی ارزش و احترام خود را به داشتهها و کارهایی که انجام میدهیم وابسته نکنیم بلکه وجود انسانی خود را فی نفسه احترام بگذاریم یعنی خود را بخاطر گوهر انسان بودن ارزشمند و شریف بدانیم. دقت کنیم خودپذیری یعنی بودن ما فراسوی انجام دادن ماست یعنی اینقدر فکر نکنیم که ما معادل کاری که انجام میدیم هستیم بابا ما معادل شغلمان نیستیم ما معادل عشق و معنای زندکیمان هستیم.
ذهن ما عموما بر اساس کاری که میکنیم ما را میسنجد و ارزشگذاری میکند ایم فریب ذهن است این یعنی انسانها را بر اساس دستاوردهایشان ارزشیابی کرد مثلا ممکن است فردی مهندس، پزشک و یا آشپز خیلی خوبی باشد اما آیا انسان شریفی نیز هست؟ یا ممکن است که شما خیاط ماهری نباشید اما انسان خیلی شریفی باشید. در این حالت ارزشمندی انسانها را با کاری که میکنند بسنجیم صحیح است یا با ارزش شرافتی آنها؟ من نمیگم کار و شغل بی ارزشه دقت کنید ولی خود پذیری یعنی ما فراتر از اینها خودمون را قبول داشته باشیم به عنوان انسان… اون که یه مهارته و میریم پیداش میکنیم.
برای خود پذیری لازم هست قبل از هر چیزی نطان صحیح ارزشی خود را پیدا کنیم یعنی وقتی به تحول و خودشناسی روی میآوریم در حقیقت داریم به قانون اساسی ارزشهای جدید فکر میکنیم تا بدانها برسیم.
حالا دقت کنید دوستان، این مساله بسیار مهمه که اینجا ارزش قانون اساسی ارزشها مشخص میشه، اینکه در طول دوره شفای ذهن میگم که چقدر این گامها بهم پیوستهاست بخاطر همینه. اگر گام قانون اساسی ارزشها را خوب توجه کرده باشیم الان میفهمیم که خود پذیری چقدر با قانون اساسی ارزشها ارتباط داره. بنابراین دقت کنید نکته طلایی اینجا د خود پذیری آن است که هر انسانی ارزش وجودی دارد نه خاصیت شغلی. یعنی ما فراتر از داشتههایمان هستیم یعنی ما محض بودنمان کیفیت زندگیمان را تعریف میکند نه با پوستههای خودمان زندگی خودمان را اجرا و تعریف کنیم اگر قراره دوستان پول و لباس و ماشین و اینجور چیزها ارزش من و شما را تعیین کنه و اعتماد بنفس ما را بالا ببره اگه اینها را از ما بگیرند ما دیگه نباید انسان باشیم.
دیدیم بسیاری از آدمها پولشون جابجا میشه یا از بین میره یا در سهام مثلا سقوط میکنه یا طلا بالا پایین میشه سکته میکنند و میمیرند بخاطر اینکه اونها تمام زندگیشون و تمامیتشون در برق سکهها و پول و خودرویشان خلاصه میشه، اگر اینطور هستید فکری به حال خودتون بکنید چون اینها نمیتونه من و شما رو از مسائل و تلاطم زندگی نجات بده اینذها فقط تا یه جایی ما را کمک میکنند.
من کاملا معتقدم پول برای زندگی لازم هست اما کافی نیست همه زندگی ما با پوستههایمان بدست نمیآید. خدارو شاکر باشیم از اینکه بفهمیم این چیزها را و پوستههایمان را تقویت کنیم اما هستههای غنی داشته باشیم چون هسته غنی به مراتب نجات دهنده تر از پوستههای قوی هست.
نکته دوم که باعث بالا رفتن اعتماد بنفس میشه، خودمون را با دیگران مقایسه نکنیم. بهترین مطلبی که من در سالیان تجارب تحول فردی و نیز مربی گری و کوچینگ فهمیدم اینه که برای درمان مقایسه دقت در ویژگیهایی که هر انسانی مختص به خودش دارد معمولا در حوزههای موفقیت های کاری و مالی ما بسیار دچار مقایسه میشویم. همان طور که در عرایضم گفتم من بجای مقایسه از خطکش مقیاس استفاده میکنم یعنی یک خطکشی دارم برای مقایسه خودم با گذشتهام و فعلیت کنونیام. اصولا مقایسه بر اساس پارامترهایی صورت میگیرد که نادرست است. من اگر امروز تیپ و قیافه و مال و ثروت شغل خودم را با شما بسنجم تنها وقتی صحیح است که ما دقیقا در همه شرایط در ویژگیهای یکسان و برابر داشته باشیم اما همچین چیزی را هم میدانیم که ممکن نیست داشته باشیم و این قیاس غلطی است.
مقایسه دام بزرگی است برای خروج از لحظه اکنون، مقایسه ارتباط نزدیکی دارد با گذشته و آینده چیزهایی که از دست رفته و یا هنوز بدست نیامده بهترین جایگزینی را برای مقایسه خط کش مقیاس میدانم یعنی مقیاس گرفتن خودتان با خودتان نه با دیگری.
نکته سوم تمرین مراقبه و مراقبت ذهن است چیزی که در گام چهارم توضیح دادم ما هر روز باید مراقبه صبحگاهی داشته باشیم هر روز باید ذکر دائم داشته باشیم و بعد بوسیله آیتمهایی نظیر دوری از رسانهها، گفتگوی خوب و درست با همسر و فرزندان و دوستان و نیز مطالعه و مراقبت از آن بپردازیم. این را در گام چهارم کامل توضیح دادم اصلا یک گام اساسی هست در دوره شفای ذهن.
نکته چهارم که در دل نکته سوم هست و در دل گام چهارم خاموشی رسانههای منفی. لطفا از اخبار و تلوزیون دوری کنید اینها قاتل رویاهای شما میشن اگه ازش درست استفاده نکنیم به عنوان مثال من خودم سه سال هست که رسما تلوزیون ندارم اصلا و بصورت کاملا محدود از شبکههای اجتماعی و اینترنت استفاده میکنم مگر بر حسب نیاز ضروری و هیچ اتفاق منفی هم برام نیومده. بی خبری از افکار منفی یعنی خبردار شدن از درون خودت یعنی روی آرودن به اخبار مثبت.
نکته پتجم مطالعه و پژوهشهای مرتبط هست لطفا در زمینه اعتماد بنفس مطاله داشته باشید کتاب بخونید چون من بهرصورت مطالعه را زیربنای درستی برای هر زندگی میدانم به شرطی که این مطالعهها هم مطالعه و پژوهشهای درست باشه پژهشهای تحقیقی خوب باشه. صرفا کتاب نخونیم که قیافهاش را بگیریم بلکه کتاب بخونیم که شاید قیافه باطنمون شبیه اون مطالعه بشه و مطالعه درست باشه. من البته به عنوان مربی تحول فردی تقویت پوستهها را درست میدونم من معتقدم در این روزگار خوبه که ما لباس درست بپوشیم اما نه لازما برند خوبه که ما خودرو داشته باشیم اما نه لازما همیشه.. خوبه که ما خونه بخریم اما نه همیشه و نه به متراژ گران بلکه به متراژ مورد نیاز خودمون… من پوستهها ها را درست میدونم اما غرق شدن در پوستهها را کاملا غلط میدونم بنابراین در انتهای عرایضم در مورد اعتماد بنفس این نکته را به شما بگم من به داشتن پوستههای مناسب در دوره کنونی و معاصر معتقدم اما نه آنچه که از هستههایتان غفلت کنیم.
بهترین روش اعتمادبنفس را تجمیع پوسته و هسته میدانم تا ما را در شرایط مختلف یاری رساند. این نکته را به شما بگم که پوستههای خوبی داشته باشید. زبان، لباس و عناصر مادی دیگری را داشته باشید اما لطفا به آنها فریفته نشید.
ممنون و سپاسگذار شما هستم که به این پادکست آموزشی دقت کردید در ادامه پادکستها آیتم اعتمادبنفس و عزت نفس به عزت نفس خواهم پرداخت و آنجا راجع به عزت نفس بیشتر صحبت خواهیم کرد. خیلی سپاسگذارم فعلا خدانگهدارتون باشه…
عزت نفس:
به نام خداوند مهر و خداوند جان خداوند بخشنده مهربان سلام دوستان پیرحیاتی هستم مربی و مدرس تحول فردی و نویسنده کتاب فقط آویزان خودت شو در ادامه سلسله مباحث دورهی شفای ذهن گام نهم هستیم و در ادامه مبحث اعتمادبهنفس و عزتنفس، اعتمادبهنفس را بهطور کامل بهش پرداختم حالا نوبت عزتنفس هست ببینیم Self-esteem چی هست و چطوری با این موضوع برخورد کنیم که عزتنفس بالاتری داشته باشیم.
به اعتقاد من عزتنفس برخلاف اعتمادبهنفس امری درونی است عزتنفس دوستان یعنی بدون داشتن اون پوستههای تحمیلی اجتماعی بدون اون چیزی که اجتماع به ما میگه یعنی اون چیزی که اجتماع بهمون میده شغل، پول، ثروت، خودرو، زن، شوهر، فرزند بدون داشتن اینها ما خودمان را ارزشمند بدانیم یعنی وابسته به شرایط بیرونی نباشیم عزتنفس دریافتن این نکته است که ما به خودمان یادآور شویم مالک هیچچیزی نیستیم و وابسته هیچچیز دیگری.
عزتنفس یعنی جرئت خود بودن یعنی اگر دلمان خواست شبیه کسی نشویم جرئت کنیم حرفمان را بزنیم و عملکردمان را آگاهانه انجام دهیم عزتنفس در پرتو باور ارزشهای انسانی و عمل به آنها به دست میآید اگر من و شما یه روز پولمان را گرفتند خونمان را گرفتند ماشینمان را گرفتند به هر دلیلی اگر من و شما ورشکست شدیم اگر من و شما طلاق دادیم همسرانمان را یا همسرمان ما را طلاق داد یا به هر طریقی جدایی اتفاق افتاد اگر مرگ عزیزان را تجربه کردیم از هم نپاشیم این چطور امکان پذیره؟
در ادامه توضیح میدم دقت کنید عزتنفس یعنی هرگاه با خودت تنها هستی شادی و به وجودت هزار و یک نسبت منفی نمیدهی عزتنفس یعنی تو وابستهی هیچچیزی نیستی حتی خودت عزتنفس یعنی در تنهاییات و جمع ات یکی باش یعنی اگر در تنهایی شادی در حضور جمع هم شادی؟ و اگر در تنهایی غمگینی در حضور جمع هم غمگینی؟ این عزتنفسه یعنی دورویی نداری حتی اگر حالت خوب نیست چه در تنهایی چه در جمع این را کاملاً پذیرفتی و براش گام برمیداری برای برطرف کردن اون موضوع منفی غمگین یا هر چیز دیگه ای گام برمیداری اینجا دقت کنید نقش ارزشها در عزتنفس و همچنین نقش پذیرش گامهایی که قبلتر کارکردیم چقدر روشن میشه.
عزتنفس یعنی عزتت را در نفست جستوجو نکنی یعنی عزتت را در نَفَس دیگران هم جستوجو نکنی عزتنفس یعنی عزت تو تنها درگرو نَفَس حضرت حق است والسلام عزتنفس بچهها یک جوهر درونی هست چیزی که ما بفهمیم به ما عطاشده ارزشمندی و عزتمندی ما را به دنبال دارد یعنی صرف داشتن شغل و پول به عزتنفس نمیرسیم شاید به اعتمادبهنفسی دست پیدا کنیم اون هم از نوع کاذب نه حقیقی عزتنفس یعنی شما با دارا بودن حداقلها حداکثر شادیها را داری، حداکثر توانمندی را داری، حداکثر ابراز وجود را داری، حداکثر بیان خوب را داری، یعنی تو بههیچعنوان به پولت به جیبت و بسیاری چیزهای دیگه وصل نیستی تو به ارزش حقیقی خودت بهعنوان یک انسان بهعنوان یک اشرف مخلوقات دست پیدا کردی حالا این چطوری امکان پذیره؟
گامبهگام توضیح میدم فقط بدانید تفاوت عزتنفس و اعتمادبهنفس در چی بود.. اعتمادبهنفس پوستهی بیرونی ما را شکل میده عزتنفس هسته درونی ما را، اعتمادبهنفس میتونه درنهایت با پرورش مهارتها با پرورش منابع مالی و پوستهها به دست بیاد اما عزتنفس فقط با پرورش عزتمندی ارزشمندی درونی به دست میاد مسائلی نظیر صلح، مهربانی، خویشتنداری، پایداری، ثبات در مسیر درست، نشان میدهد که شما به یک نقطهی کاملاً خوب در عزتنفس دست پیدا کردی یه نکتهای اینجا بگم دوستان عزتنفس حقیقی تاراج نمیشه یعنی اگر یه روزی اومد یه نفر شمارا با حرف و کلام و رفتار موردحمله قرارداد شما از هم نمیپاشی این یعنی اینکه شما به خودت آگاهی و طرف هر کاری بکنه شمارا عصبانی خشمگین و ناراحت نمیکنه بلکه واکنش شما واکنش صحیح با ابراز وجود درست خواهد بود بدون ترس میتوانید مقابل دیگران بایستید بدون ترس میتونید مقابل دیگران ابراز وجود کنید این یعنی شما عزتنفس دارید.
اعتمادبهنفس کاذب اما اگر شما چیزی ازتون بگیرن دیگه از هم میپاشید فرض بفرمائید اگر یک نفر از آرایش شما از لباس شما از ماشین یا خودروی شما از زندگی شما ایراد بگیره و شما از هم بپاشید در حقیقت شما اعتمادبهنفس کاذب داشتید یعنی اصلاً اعتمادبهنفس نداشتید؛ اعتمادبهنفس حقیقی هم یعنی شما باز اون پوستههات رو نه برای فخر فروختن به دیگران بلکه برای لذت خودت استفاده بکنی این هم یک نکتهی کلیدی هست.
حالا بپردازیم به اینکه چه چیزهایی عزتنفس ما را از بین میبرد؟
نکتهی اول توجه و تمرکز بر پوستهها وقتیکه تمام توجه ما به ساختن و تدوین پوستههایمان برای بهبود اعتمادبهنفسمان باشد خطر وسواس پیدا کردن در کمین ماست شاید هممون دیدیم برخی از آدمها برخی از آدمها اعتمادبهنفسشان با پوشش لباس و شغلشان به دست میاد یعنی اگر اون ظاهر را ازشون بگیری دیگه اعتمادبهنفس را ندارند یعنی اعتمادبهنفسشان مجدداً مشروط و وابسته شده به شرایط و یه نکته اینجا دوستان مهم هست تمرکز بیشازحد به پوسته شمارا از هستهی حقیقی غافل میکند اگر خیلی به پوستههاتون وسواس به خرج بدید در حقیقت شما دارید از هستهی حقیقی دور می شید و دائماً در ظاهر خودتان گیر خواهید کرد اعتمادبهنفس خوب یعنی شما اون پوستهی خودتان را در حد مطلوب و مفید و مؤثر حفظ کنید پوشش آراسته داشته باشید حالا اگر که در ارتباط با دیگران هستید مناسب اون فضا و مکان لباس بپوشید بهاندازهی کافی ازنظر ثروتی تلاش بکنید ثروت داشته باشید هیچ ایرادی نداره ایراد اونجاست که این تمرکز زیاد بر پوستهها میتونه عزتنفس شمارا از بین ببره یعنی دیگه همهی ذهن و فکر و روحتان بره به سمت اعتمادبهنفس و این خودش باعث میشه که از اعتمادبهنفس به عزتنفس نرسید.
نکتهی دوم نداشتن قانون اساسی ارزشهاست، نداشتن قانون اساسی ارزشهای صحیح و پایدار یکی دیگر از عواملی است که سبب تاراج عزتنفسمان میشود، بیارزشی یا فقدان یک سری قانون موثر و مفید ارزشها میتواند همواره ما را با عزتنفسی لرزان و لغزان مواجه سازد ارزشهای صحیح توانایی دارند تا ما را به سمتوسوی صحیح و شفاف و روشن راهنمایی کنند چه آنکه این ارزشهای ماست که تعیینکنندهی مسیر فکری و عملیمان میشود ارزشها تمام آن چیزهایی است که به خاطرشان حاضریم زندگیمان را بهبود بخشیم یا حتی فدا کنیم.
چیزی که اهمیت داره اینه که ما بدانیم دوستان اصلاً ارزشها بههیچعنوان قابل معامله نیست ارزش حقیقی من در گام سوم فکر میکنم شفای ذهن را میگم در گام سوم شفای ذهن قانون اساسی ارزشها را میگم و در گام سوم توضیح میدم که چطور باشه اینها حتماً دوستانی که تهیه کردند در جریان هستند فایلها را گوش کردند اگر قانون ارزشی درستی تدوین نکنیم و یا قانون اساسی ارزشهای صحیح نداشته باشیم این درون ما بههیچعنوان ممکنه نمیتونه در تلاطمها مقاوم باشه عزتمندی ما از بین میره چراکه پیرو ارزشهای دیگران میشیم یا احیاناً فاقد ارزش و یا شاید دنبالهرو ضد ارزشها باشیم این بلایی سر ما میاره که ما خودمان نتوانیم برای خودمان تصمیم بگیریم، نتوانیم تصمیم بگیریم و نتوانیم کاری بکنیم اینجوری میشه که ما کلاً از هم میپاشیم اگر ارزشهایی را برای خودمان بهصورت ساده پایدار و محکم تدوین و اجرا بکنیم منبعد سراغ هر ارزش دیگه ای نمیریم و روی ارزشهامون معامله نمیکنیم آدم محکم و قوی میشیم و بعد از یک مدت این عزتنفس ما بههیچوجه ممکنه وابسته به پوستهها و اعتمادبهنفسها و مهارتهای ظاهری نخواهد بود مسئلهی ارزشمندی نکتهی کلیدی هست در عزتنفس و اگر ما هرروزی بر اساس اون ارزشمندی که تدوین میکنیم قانون اساسی ارزشهایی که میچینیم حرکت کنیم عزتنفس بالاتری خواهیم داشت نکتهی کلیدی در قانون اساسی ارزشها این هست که باید حتماً قابلاجرا باشه قابل توان ما باشه و همچنین غیرقابل معامله باشه.
نکتهی بعدی که همواره در دوره گفتم و منبع اصلی تحول فردی هست و سنگ بنای تحول فردی، پذیرش هست نداشتن پذیرش حقیقی درواقع عزتنفس ما را از بین میبره پذیرشی که فاقد روند صحیح باشد و در آن سهم انسانی پرداخت نگردد پذیرش نیست ریزش از اصل انسانیت است پذیرش صحیح انفعال نیست تسلیم به معنای عجز نیست بلکه حرکت به معنای عزم است یعنی ما در پذیرش حقیقی اگر حرکت بکنیم اگر تصمیم بگیریم اهل حرکت باشیم و به راه بیوفتیم برای حل کردن مسائل و مشکلات عزتنفسمان بهمراتب بالاتر از قبل خواهد رفت آدمی که میشینه یه گوشه دیگران را مقصر میدونه هرگز عزتنفس نخواهد داشت.
نکتهی چهارم نداشتن تطهیر کلام هست در گام هفتم راجع بهش بهقدر کافی صحبت کردم دوستان دقت کنید رعایت نکردن مراتب تطهیر کلام ضربهی سنگینی به عزتنفس ما میزند زیرا انسانهایی که کلام مطهر ندارند درونی پر از رنجش کینه قضاوت و دروغ دارند و اینها عوامل کاهش عزتنفسشان خواهد شد کلاً آنچه تجربه و مطالعات و پژوهشهای من نشان میده این هستش که آدمهایی که ادب دارند آدمهایی که حرمت به نفس و ذات انسانی میکنند آدمهایی هستند که عزتنفس بالایی دارند این به معنی ناآگاه بودن نیست این نیست که ما جواب دیگران را ندیم به مفهوم این هست که جواب دیگران را درست بدیم در زمان درست در مکان درست و به روش درست.
اصولاً آدمهایی که اهل کلام هستند و کلامشان مطهر است عزتنفس بالایی دارند زیرا حاضر نیستند همکلام هرکسی بشوند و حاضر نیستند درون خود را عزت خود را به کلام بیهودهی دیگران یعنی حرفهای سطحی بفروشند.
نکتهای که در اینجا لازم است یادآور شوم این است که تطهیر کلام باید سبب شود شما گزیده سخن بگویید اما هرگز نباید سبب خودسانسوری کلامیشود بدان معنا که هرجایی لازم به دفاع از حقمان یا ابراز وجودمان هست باید حرفمان را بزنیم زیرا این حرف خوب که کلام پرمعناست نشانهی عزتنفس بالای ماست؛ گفتگوی سالم نداشتن خود سبب نادیده گرفتنمان میشود و در پی آن خودسانسوری را موجب میشود خودسانسوری یعنی از ترس عواقب کلاممان از بیانمان خودداری کنیم خودسانسوری نادیده گرفتن ذات انسانی و ارزشهای انسان بودنمان است وقتی حاضر باشیم به خاطر عواقب کلاممان از بیانش خودداری کنیم یعنی داریم خودمان را سانسور میکنیم و این عزتنفس ما را نابود میکند.
نکتهی پنجم همانطور که بارها در دورهی شفای ذهن گفتم نقش والد هست والد میشه آنچه از گذشته بر ذهن ما فرمان میراند به شکل بسیار دستوری و غلط یعنی چیزی که باعث میشه ما فشار به ذهنمان بیاد و نتیجهی اون فشار رفتار غلط خواهد بود.
والد یعنی اجتماع پدر و مادر و تمام بایدونبایدهای غلط ذهنی که از بچگی تا الآن آموختیم نقش والد میتونه در صورت منفی بودن ما را تخریب کند عزتنفسمان را از بین ببریم یعنی چی؟ یعنی پدر و مادری که دائماً به بچههاشون میگن بکننکن بیابرو نرو نیا هزار و یک داستان با این امرونهیها بر ذهن کودکشان فرومیکنند باعث میشوند بچه نتونه تصمیم بگیره نتونه اقدام و عمل بکنه نتونه اعتمادبهنفس و عزتنفس حقیقی پیدا بکنه در حقیقت آنها میخواهند بچههایی را تربیت کنند که شبیه خودشان باشه و این بزرگترین خیانت انسانی است.
نکتهی ششم نقش مقایسه است بارها گفتم ما اهل مقایسه نیستیم بلکه قیاس بهشدت ما را اذیت میکنه و باعث میشه که ما افت عزتنفس داشته باشیم بهجای قیاس همانطور که قبلاً گفتم من خط کش مقیاس را پیشنهاد میکنم و اون خط کش مقیاس یعنی اینکه ما بتونیم بر اساس این خط کش مقیاس خودمان را با گذشتهمان مقایسه کنیم نه خودمان را با دیگری بارها همه ما احتمالاً این تجربه را داشتیم که خودمان یا دیگران ما خودمان را با دیگران مقایسه کردیم دیگران را هم دیدیم که خودشان را باکس دیگری مقایسه کردند این آفت بزرگی برای ذهن و زبان و رفتار ماست مقایسه با دیگران بهشدت عزتنفس ما را کاهش میدهد و باعث میشود که ما تخریب بکنیم خودمان را یا رفتارهای مخرب از مون سر بزنه این مجموعه نکاتی بود که بهصورت ساده برای شما بیان کردم برای اینکه بدانید چه چیزهایی عزتنفس ما را کاهش میدهد.
حالا بریم ببینیم که با چه چیزهایی عزتنفس ما بهبود پیدا میکنه خب طبعا اینهایی که گفتم را نباید انجام بدهیم اما یه مقدار توضیح بدهم که حالا باید چهکار بکنی.
چه نکاتی عزتنفس ما را بهبود میبخشد؟
۱)پذیرش اینجا به معنای پذیرش خودمان در درجه اول است یعنی اول و بیش از هر چیزی خودمان را همانگونه که هستیم دوست بداریم و با خودمان مهربان باشیم پذیرش خود یعنی ما ظاهر و باطن و تفکرات و تصمیمات غلط و درست خود را همواره بپذیریم یعنی فقط دوست نداشته باشیم رفتار درست و تفکر درست از ما سر بزند تفکر و تصمیمات غلط خود را نیز بهعنوان بخشی جداییناپذیر از هستی انسانی بپذیریم پس پذیرش حقیقی خودمان یعنی قبول کنیم انسان لازم الخطاست و براثر خطاها و اشتباهات خود میتواند درسهای بسیاری بیاموزد؛
براثر پذیرش حقیقی خود انسان هم با خود که این خود شامل جسم تفکر و نگاه به زندگی میشود مهربان و سازگارتر میشود پس اولین نشانه حقیقی پذیرش صحیح مهربانی با خود در تمام ابعاد وجودی یک انسان است پذیرش اینگونه سبب پذیرش دیگر آنکه اصطلاحاً به آن دیگرپذیری نیز میگویند میشود پذیرش همهکس و همهچیز در همهجا به معنای کوتاه آمدن از حقوحقوق خودمان نیست بلکه به معنای کوتاه کردن مسیر غلط است مسیر غلطی که ذهن منفی ما برای دور کردنمان از مسیر اصلی زندگی چیدمان کرده است.
۲) نکته دوم در بهبود عزتنفس حفظ فردیت و استقلال فردی است این نکتهای است که بهشدت میتواند عزتنفس ما را بهبود بخشد یعنی رعایتش میتونه بهبود ببخشه برعکس اگر رعایت نکنیم حتماً تخریب میشویم حفظِ فردیت یعنی در عین حضور در اجتماع گروهها آموزشها و کلاسها وادارات و مشاغل خود نظر و رأی خود را داشته باشیم نظر ورای ما البته میتواند اشتباه باشد اما همینکه همرنگ اجتماع مورداشاره نشویم یعنی استقلال و تفکر ورای خودمان را حفظ کنیم عزتنفس ما نیز حفظ میشود برای حفظِ فردیت توجه به چند نکته ضروری است سه تا نکته را در حفظ فردیت و استقلال میگم لطفاً بهش دقت بکنید
الف) انعطاف: در تفکر و رفتار دقت کنید دوستان یک مثال ساده است براتون میزنم یه بوکسور وقتی به یک کیسهبوکس میزنه ضربات سنگینی وارد میکنه اون کیسهبوکس بعد از چند لحظه بهجای خودش برمیگرده و تغییر حالت جدید را به تغییر حالت اولیه برمیگرداند یعنی اون مشت وقتی کیسهبوکس را فرو میبره بعد از چند لحظه که کار اون ضربات تمام میشه کیسه به حالت اولیه بر میگرده ذهن ما باید همچین حالت نرم و انعطافپذیری داشته باشد بعضی آدمها عین سنگ عین بتن میمانند وقتی بهشون برخورد میکنی بهشدت سفت دگم بسته و تیره هستند.
ما میتوانیم با نظرات دیگران موافق باشیم اما به آنها توهین کلامی و رفتاری نکنیم انعطاف هرگز به معنای از دست رفتن فردیت ما نیست بلکه به معنای احترام به دیدگاه فرد مقابل است احترام میگذاریم زیرا هر فردی میتواند متفاوت از ما فکر و عمل کند جذم اندیشی خشک بودن تفکر و رفتار و نیز انعطاف نداشتن در درازمدت سبب کاهش عزتنفس میشود و میتواند حتی خودشیفتگی را به دنبال آورد انعطاف در تفکر و رفتار به مفهوم پذیرش حرفهای دیگران یعنی تسلیم آن شدن نیست بلکه به معنی پذیرشی است برای مصالحه مدارا و حتی شنوای فعال بودن یعنی شما در این حالت دارید شنوایی فعال را تجربه میکنید و دائم به این مفهوم عمل میکنید که شاید دیگران هم حق داشته باشند این نکتهای است که ما را از دیکتاتوری و نکات منفی ستمگری و زورگویی دورمیکند.
ب) لجباز نبودن: حفظِ فردیت و نظر خود را داشتن نباید به معنای لجبازی باشد یعنی لجبازی کنیم تا حرف حقیقت یا منطق درست انسانی را نپذیریم در لجبازی انسان در درون خود میداند و میفهمد که طرف مقابل صحیح میگوید به دلایل متعدد از پذیرفتن یا احترام به دیدگاه ایشان طفره میرود لجبازی و بیمنطقی عصبیت و هیجانات منفی را به همراه دارد لجبازی میتواند منجر به عدم تطهیر کلام نیز بشود یعنی شما کلامت به سطح حرف تقلیل پیدا بکند یعنی شما ممکن است براثر فشارها براثر نپذیرفتنها به بدگویی تلخگویی و ناسزاگویی دچار بشوید.
ج) تطهیر کلام و بیان مناسب: در حفظ فردیت بیان مناسب و کلام مطهر را بسیار مؤثر میدانم برای داشتن بیانی شیوا و مناسب شناخت هیجانات منفی و رفع آن بسیار مؤثر است ما گاهی برای ابراز خواستههایمان از ابزار نامناسب بینظیر جیغ زدن تهدید و تنبیههای زبانی و رفتاری استفاده میکنیم هدایت هیجانات به سمت صحیح که معمولاً از پذیرش حقیقی به دست میآید میتواند کمک کند که فرد بابیانی مناسب به طرح خواستههایش بپردازد تندی کلامی همواره کندی رفتاری را به دنبال خواهد داشت.
دقت کنید دوستان اگر من کلام درستی داشته باشم نشانه عزتنفس بالای منه و این بیان مناسب به مفهوم این هست که دارم تلاش میکنم آنچه را که میفهمم به شما منتقل کنم به مفهوم زورگویی نیست به مفهوم پذیرفتن حرف طرف مقابل هم نیست به مفهوم این هست که من فقط با کلام مناسب ادبیات مناسب باادب و آداب درست دارم به شما نظر خودم را منتقل میکنم اگر با آرامش بیان مناسبی داشته باشیم بعید هست که حفظِ فردیت و استقلال فردی را از دست بدهیم.این سه نکته برای حفظ فردیت و استقلال فردی بود اما در ادامه برای حفظ عزتنفس و یا بالا بردن اون؛
۳)نکته سوم تمرین ابراز وجود در جمع حرفمان را در کمال ادب بزنیم و در ادامه رفتاری مناسب با آن کلام داشته باشیم بدان معنا که بهموازات گفتگوی سالم با دیگران رفتاری مناسب و همشأن خودمان بروز بدهیم در ابراز وجود بههیچوجه تحت شعاع رفتار و کلام مقابل قرار نگیریم اگر طرف مقابلتان به سمت رفتارهای مخرب رفت شما از مسیر تحول فردی خارج نشوید چراکه آنگاه تفاوتتان با ایشان در چیست؟
کریستین بوبن نویسنده فرانسوی و بسیار بسیار خوب در کتابی که الآن خاطرم نیست درجایی ازشون خوندم که گفته بودند نقل به مضمون میکنم که گفته بودند اگر باکسی به مخالفت برمیخیزیم کمابیش شبیه او میشویم بنابراین مخالفت نکنیم ابراز وجود بکنیم و حرفمان را بزنیم حرفمان را به شکل درست بزنیم تمرین ابراز وجود در جمع بسیار کمک میکنه به اینکه عزتنفس بالایی داشته باشید در تنهایی شروع به این تمرین بکنید و بعد در جمع این کار را آرامآرام با جملات مناسب با تطهیر کلام پیش ببرید در تمریناتی که در ادامه خواهم گفت این موضوع را حتماً لحاظ کردم و بهتون میگم.
۴) نکته چهارم پیدا کردن معنا: اگر در طی مسیر زندگی بتوانیم معنای حقیقی زندهبودن وزندگی کردن را بیابیم آنگاه بهطور ذاتی به عزتنفس بالادست پیدا کردیم پیدا کردن معنا یعنی بدانیم و بفهمیم که چه چیزی فارغ از شغل خانواده و روابط ما را صمیمانه شاد و پرانرژی و فعال میکند.
۵) نکته پنجم حفظ تعادل بر پوسته و هستههای زندگی هست چنانچه بتوانیم بین پوستهها و هستههای زندگی تعادل برقرار کنیم عزتنفس بالایی پیدا میکنیم تعادل رمز جاودانگی و ماندگاری رفتار صحیح در یک انسان است وقتی زندگی ازنظر پوستهای به سطح مناسبی برسد و درعینحال در معنا تفکر و تعمق به یافتههای درونی بالا و عمیقی برسیم به سطحی میرسیم که با هر بادی نمیلرزیم و خودبهخود حیطه عزتنفس ما بالا میرود بهجای تمرکز سفت بر روی پوسته یا هسته من در دنیای معاصر من عزتنفس بالا را در تجمیع متعادل هر دو مورد لازم میدانم.
با توجه به پوسته البته همانطور که قبلاً گفتم به معنای وسواس فکری و توجه بینهایت نیست بلکه بدان معناست که ما بتوانیم به سطح مناسبی از پوستههای موردنیاز یک انسان در دنیای فعلی برسیم در هستهها هم چنانچه ما تنها به خیال خودمان در عالم معنا و شناخت و عرفان غرق شویم مسیری کاملاً سخت و پیچیده را انتخاب کردیم که از تعادل انسانی خارج میشود رسیدن بهحداعلای انسانیت یا عرفان تنها با زهد و گوشهنشینی پیدا نمیشود تعادل پوسته و هسته میتواند در داشتن و شکلگیری عزتنفس کمک شایانی بکند.
نکته نهایی در این بحث پوستهها و هستهها دوستان این هستش که تعادل وقتی بهخوبی صورت میگیره که مقایسهای در کار نباشه تعادل صحیح فارغ از مقایسه و در تمام ابعاد زندگی راه ورود به عزتنفس بالاست خودمان را تحت هیچ شرایطی باکسی یا چیزی مقایسه نکنیم ما فقط خودمان را با گذشتهمان میتوانیم مقایسه کنیم اون هم برای درس گرفتن خوب برای زندگی آیندهمان.
۶) نکتهی ششم بحث والد هست همانطور که بارها گفتم و بازهم تکرار میکنم کتاب وضعیت آخر ترجمهی اسماعیل فصیح نوشتهی تام هریس که به سه مفهوم بالغ والد و کودک میپردازد و بارها گفتم الآن هم باز میگم این والد تمام فشارهای گذشته هست میتونه به شکل صحیحی این درمان بشه ضمن اینکه توصیه میکنم دوستان این کتاب را بخوانند یک نکتهای را باز مجدد توضیح میدهم فشارهای حاصل از گذشته قابلبخشش و رهایی هست میتونیم یاد بگیریم بیاموزیم که از گذشتهمان عبور کنیم.
کل دوره شفای ذهن داره کمک به شما می کنه که از این گذشته عبور کنید وزندگی در لحظه حال را تجربه کنید و برای آیندهتان برنامهریزی کنید نکتهای که هست این هستش که والدها میتوانند تا پایان عمر دست از سر ما برندارند اگر ما خودمان دست ازسرشان برنداریم بنابراین این آموختنی هست باتجربه نکات خوب با سفر مطالعه و پژوهشهای خوب و همچنین با آموزشهای صحیح میتوانیم نقش والد را نقش غلط والد را پاککنیم و از کودک بودنمان به شکل غلط نیز جلوگیری کنیم و بالغ حقیقی خودمان را پرورش بدهیم این امر کمک میکنه به عزتنفس بالا توصیه میکنم این کتاب را بخوانید تا درک کنید که چرا اینقدر والد نقشش بر ذهن ما وزندگی ما پررنگ هست.
ضمن احترام به تمام گذشتگان پدران و مادران شریف اعتقاددارم ما باید راهمان را سوای پدر و مادرمان انتخاب کنیم ما باید مسیر خودمان را انتخاب کنیم مسیر پدر و مادر لزوماً مسیر درستی برای من و شما نیست باید آگاهانه این کار را کنیم باید ضمن احترام به پدر و مادر و تجارب خوبشان و استفاده از آن تجارب در زندگی به این نکته دست پیدا بکنیم که ما دائماً در دسترس اطلاعات بهروز شده فراوانتر و انبوهتری هستیم و نیاز هست بیاموزیم چطور در دوره معاصر زندگی بکنیم لزوماً اندیشههای گذشتگان کمک به بهبود زندگی فعلی من و شما نمیکند عبور باید نبایدهای والد و اجتماع کمک میکنه من و شما نکته اساسی را دریافت کنیم و اینکه شبیه خودمان باشیم نه کس دیگری پیامی که در کتاب فقط آویزان خودت شو گفتم.
۷) نکته بعدی لطفاً در اسرع وقت قانون اساسی ارزشهای خودتان را تدوین کنید این نکته هفتم هست قانون اساسی ارزشهای صحیح می تونه به من و شما یاد بده عزتنفس بالایی داشته باشیم وقتی ارزشهامون را تدوین کنیم و پای اون ارزشها بایستیم قطعاً من و شما دچار بیارزشی یا ارزشهای غلط نمیشویم پیرو کس دیگر هم نمیشویم و به این شکل میتوانیم زندگی بهتری را تجربه کنیم عزتنفس بالا از داشتن قانون اساسی ارزشهای صحیح به وجود میاد و تقویت میشه.
۸) نکته هشتم و پایانی هم مقایسه هست که عرض کردم بارها مقایسه نکنیم خط کش مقیاس داشته باشیم و یادمون نره مقایسه دام بزرگی بود که شیطان بر روی حضرت آدم گشود دامی که اگر آگاه نباشیم تمام انسانیت ما را از ما میگیره.
ممنون شما هستم که به این پادکست آموزشی دقت کردید و حتماً در ادامه به تمرینهای اعتمادبهنفس و عزتنفس دقت کنید سپاسگزار شما هستم پیرحیاتی هستم مربی و مدرس تحول فردی و نویسنده کتاب فقط آویزان خودت شو.
تمرینهای افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس:
به نام خداوند مهر و خداوند جان خداوند بخشنده مهربان سلام دوستان پیرحیاتی هستم مربی و مدرس تحول فردی و نویسنده کتاب فقط آویزان خودت شو در ادامه مبحث آیتم اعتمادبهنفس و عزتنفس نکاتی را به عنان تمرین میگم لطفاً اجرایی کنید.
۱) پوسته و هستههای مناسب زندگی خود را فهرست کنید دقت کنید که پوسته و هستههای شما کدام هستند این دقت در پوسته و هسته کمک بسیاری به تفکیک آنها و شناسایی آنها میکنه و در ادامه عزتنفس و اعتمادبهنفس بالایی را برای شما به ارمغان میاره
۲) برای دسترسی به پوستهها و هستههای خود لطفاً زمان مشخصی را بگذارید و دقت بکنید برای دسترسی به این پوستهها و هستهها یعنی برای این هدفهای پوستهای و هستهای چقدر وقت میگذارید و چه چیزهایی را احتمالاً از دست میدهید دقت کنید دوستان میخوام به شما بگم پوسته فرض کنید هر چی که هست شغل مناسب پول ثروت براش یه هدف بذارید، هسته صلح مهربانی آرامش براش یه هدف بذارید و بعد ببینید برای اجرایی کردن این هدف چقدر انرژی توان و همچنین سرمایههای دیگه ای از شما احتمالاً گرفته میشه و چقدر باعث میشه این نکات ریز شدن در این نکات شما کاملاً به خودشناسی خودتان نزدیک بشوید این نکتهی دوم خیلی کمک میکنه به این موضوع
۳) تمرین سوم موانع احتمالی رسیدن به پوسته و هستهها را یادداشت کنیم و برای هرکدام راهحل صحیح و منطقی بیابیم لطفاً پوسته و هستهای که میخواید بهش برسید و تعیین میکنید یعنی آیتم ۲ حتماً حتماً لطف کنید و یه برنامه صحیح براش داشته باشید که اجرا بشه وقتی اجرا میکنید موانع احتمالی را بررسی کنید و واقعاً بنویسید ما خیلی وقتها پا پس میکشیم بیخیال میشیم اعتمادبهنفس و عزتنفسمان میاد پائین حتماً برای دسترسی به اهداف پوستهای و هستهای خودتان راهحل محور باشید.
۴) نکتهی چهارم دقت کنید در این مسیر دچار رفتارهای مخرب و نکات کاهشدهندهی اعتمادبهنفستان نشوید و در صورت دچار شدن دقیقاً یادداشت کنید چرا و چگونه به این رفتار و ذهنیت دچار شدید ببینید بچهها این مسیری که دارم تعریف میکنم بهواسطهی این تمرینات کمک میکنه که شما کامل به خودشناسی خودتان روی بیارید، خودتان در خودتان عمیق بشید
۵) نکتهی پنجم حضور در جمعهای متفاوت را تمرین کنید و در آنجا با انسانهای متفاوت گفتوگو کنید اینگونه راههای ارتباطیتان را گسترش میدهید و اعتمادبهنفس و عزتنفس بالاتری خواهید یافت حضور در جمعهای متفاوت را با ابراز وجود حتماً توأم کنید یعنی آنجا گفتوگو کنید تمرین ابراز وجود یعنی اینکه شما در تنهایی دوستان دقت کنید یه نکته اینجا، میتونید در تنهایی ویس پرکنید انگار دارید جایی صحبت میکنید گفتوگو میکنید حتی دارید سخنرانی میکنید اگر میترسید این تمرین ویس در تنهایی کمک میکنه بعد از یه مدت این تمرین ساده در جمع انجام بدهید لازم نیست در جمع حتماً سخنرانی کنید ولی نظر خودتان را بهصورت ساده شمرده و اما قطعی و محکم ابراز کنید از دستوپا چلفتی بودن در زبان و بیان جلوگیری کنید خیلی راحت بگید نظر من این هست به نظر من اینطوری هست به نظر من این کار را بکنید بهتر هست این باعث میشه که عزتنفس و اعتمادبهنفس بالایی داشته باشید.اما تمرینهای عزتنفس:
۱) معنای زندگیتان را فارغ از شغل پست پول موقعیت اجتماعی خانواده و روابطتان بیابید فرض کنید در یک منطقهی خاص نظیر کوه جنگل یا هر جای دیگری تنها هستید و تنهایی زندگی میکنید در آن نوع زندگی چه چیزی شمارا شاد راضی و عمیق میسازد؟ اینها را پاسخ بدید لطفاً پاسخ دقیق به این نکاتی که میگم بچهها کمک میکنه برای یافتن عزتنفس حقیقی
۲) چند هدف معنوی و شادیبخش تعیین کنید و با زمانبندی مشخص به اجرای آن بپردازید مثلاً بگید من به یک خیره کمک میکنم از این تاریخ تا اون تاریخ حتماً اون کار را انجام بدید بگید که من کمک میکنم به فلان بیمارستان بگید که من کمک میکنم به جهیزیهی یک خانوادهای که عروس داره یا دختر میخواد شوهر بده مثلاً ازایندست یا در مشارکتهای همگانی برای برطرف کردن یک امر خیر حتماً شرکت کنید کمک کنید مثل دوستانی که در طبیعت زبالهها را جمع میکنند مثل کارهای گروهی که برای ساختن یک بنا برای کمک به یک خانواده انجام میگیرد اینها کمک میکنه به بهبود عزتنفس تان
۳) هفتهای یکبار شروع کنید به ابراز وجود صحیح و بیان خواستههایتان با افرادی که رابطه با آنها را سخت میدانید و لطفاً بدون توجه به واکنشهای آنها و در کمال ادب و احترام به تعامل با آنها بپردازید آن شخص میتواند همسر فرزند همکار رئیس و غیره باشد, این نکات تمرینات عزتنفس و اعتمادبهنفس بود دوستان حتماً اینها را اجرایی بکنید و یادتان باشه اینها از تجارب و مطالعات فردی میاد که سالها خودش درگیر این موضوعات بوده.
و اما چند نکتهی نهایی در عزتنفس و اعتمادبهنفس اینجا میگم خدمتتان یادداشت بکنید و استفاده ببرید و حتماً عملیاش کنید:
نکتهی اول گاهی اوقات خودتان را مقدم بدانید در همهچیز حتی موارد کوچکی نظیر خوردن یکتکه شکلات یک مقدار غذا وقتی هوس کردید چیزی را بخورید حتی در صورت خستگی آن را بخورید و در قیدوبند کمک به کسی نباشید فکر نکنید که این کار که بگذارید دیگران همهی مواهب دنیوی را ببرند کار درستی است.
نکتهی دوم اینکه روی حقوقتان و احقاق آن بایستید یا نه حق تان هست خودتان میتوانید تصمیم بگیرید که این کار را بکنید و این کار آیا اکنون برای عزتنفس تان و اعتمادبهنفس تان مفید هست یا نه؟ این کمک میکند به آنکه تصمیمگیریتان نیز تقویت شود.
نکتهی سوم حقوق مسئولیت آور است وقتی تصمیم میگیرید دیر بخوابید لطفاً شکایت نکنید چرا نمیتوانید بیدار شوید مسئولیت آور بودن چیزی نشاندهندهی آن است که باید با اعتمادبهنفس وعزتنفس بالا عواقب آن را نیز بپذیرید.
نکتهی چهارم همانطور که مسائل را از دید خودتان میبینید از دید دیگران هم ببینید.
نکتهی پنجم لطفاً همواره تمرین کنید برای اعتمادبهنفس بالا چهرهی بشاش و لبخند به لب داشته باشید.
نکتهی ششم تند تند و با هیجان بالا حرف نزنید آرامش زبان و کلام کمک میکند به اعتمادبهنفس عزتنفس بالا در روابطتان.
نکتهی بعدی همواره لباسهای تمیز فارغ از هر مارک و برندی بپوشید و یادتان باشد لباس قبل از زبان و کلام و رفتار نشاندهندهی نوع نگاه شما به زندگی است.
سپاسگزارم که به این نکات دقت کردید پیرحیاتی هستم مربی و مدرس تحول فردی و نویسنده کتاب فقط آویزان خودت شو یاحق.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1c4q1xx’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایل PDF حاوی مرور اجمالی مطالب این جلسه:
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-iivus5′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایل PDF آتشنشینی مربوط به این جلسه در تاریخ ۲۴ مهر ۹۸:
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-iivus5′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
درباره علی اکبر قزوینی
نویسنده و مدرس و کوچ زندگی است. وی در آموزشهای خود جدیدترین یافتههای روز را با تجربیات شخصی و فرهنگ غنی ایران ترکیب میکند که حاصل آن نوشتههایی خواندنی و تحولی عمیق در شاگردان وی است. علیاکبر قزوینی چند سالی ساکن کانادا بوده و اقامت آن کشور را دارد. وی هماکنون در ایران زندگی میکند.
نوشته های بیشتر از علی اکبر قزوینی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.