جلسه بیستم دوره آنلاین شفای ذهن: موانع ذهنی؛ مهارت شاد بودن
توجه: این مطلب آموزشی، بخشی از دوره آنلاین شفای ذهن است.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-2o4oeyd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
جلسه بیستم/ هفته بیستم/ گام نهم: موانع ذهنی؛ مهارت شاد بودن
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1yurn4l’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایلهای آموزشی این جلسه (روی هر مورد کلیک و فایل موردنظر را دانلود کنید):
[membership_protected_links]
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1on2bx1′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
متن پیادهشدهٔ فایل صوتی مهارت شاد بودن:
به نام خداوند مهر و خداوند جان خداوند بخشنده مهربان سلام دوستان پیرحیاتی هستم مربی و مدرس تحول فردی و نویسندهی کتاب فقط آویزان خودت شو. در ادامه سلسله مباحث دوره شفای ذهن در گام نهم موانع ذهنی به آیتم مهارت شاد بودن میرسیم؛ چرا شادی را جزء موانع ذهنی آوردم در حقیقت خود شادی منظورم نیست این هست که چرا نمی تونیم شاد باشیم واقعاً به نظر من شاد بودن خودش یک مهارته اینکه بیاموزیم چطوری با چه تکنیک یا تاکتیکهایی شاد بودن را در خودمان ایجاد کنیم.
قبل از هر چیزی به تعریف شادی میپردازم از دیدگاهها و منظرهای مختلف؛ بهصورت ساده شادی یعنی هر آنچه برای انسان احساس نیکویی و لذت به همراه داشته باشد. البته این تعریف در حقیقت تعریف کامل شادی نیست زیرا شادی میتواند به عدد انسانها متفاوت تلقی شود منتها در تمام آنها ویژگی احساس خوب و لذت بردن مشترک است.
ارسطو فیلسوف یونانی شادی را یودایمونیا یا تحقق شکوفایی استعداد انسانها دانسته است روانشناسان شادی را خود شدن میدانند و معتقدند این خود شدن از راه جامعه عمل پوشاندن به نیازها و استعدادها به دست میآید. روانشناسی به نام ساموئل اس فرانکلین گفته است یک زندگی خوب انسانی مستلزم کشف و تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه و فطری نهفته در طبیعت ماست از دیدگاه ساموئل فرانکلین شادی روش زندگی است که ما را در عینیت بخشیدن به استعدادهای خود توانمند سازد و محرکی برای پیشرفت بهسوی یک زندگی بهتر باشد.
پس دوستان دقت کنید درواقع میتوان گفت رمز شاد زیستن تحقق بخشیدن به خود است درواقع آنچه که داره الآن در دوره شفای ذهن با ذهن شما و روان شما انجام میشه همین تحقق بخشیدن به خود است یعنی ما اگر گامهای اول تا ۱۱ دوره شفای ذهن را با تمریناتش انجام بدهیم قطعاً به سمتوسوی شادی خواهیم رفت چرا؟ چون این دوره شفای ذهن در حقیقت طراحیشده برای نزدیک شدن به خودمان اما حالا ببینیم دیدگاههای مختلف راجع به شادی چی میگه چند تا دیدگاه را بررسی میکنیم که در جوامع مختلف وجود داره و دیدگاههایی هست که عموم مردم راجع به شادی دارند.
شادی یعنی احساس لذت؛ بسیاری از ماها فکر میکنیم اینکه لذت از چیزی ببریم درواقع شادی به دست آوردیم یعنی شادی را مربوط و منوط به رویدادهای لذتبخش میدانیم مثلا به خودمان میگیم که حالا من شغل جدید به دست بیارم خوشحالم برگشتم به خونه خوشحالم تورو دیدم خوشحالم تولدم هست خوشحالم تقریباً همه نوع لذتی ما را شاد میکند لذتهای جسمی همچون خوردن خوابیدن روابط جنسی و امثالهم همگی لذتبخش هستند و ما را شاد میکنند اما آیا این حقیقت شادی است یا صرفاً یک لذت زودگذر و آنی دقت کنید دوستان، آیا این همان شادی پایدار معنابخش و عمیق را در ما ایجاد میکند همان شادی که در تلاطمهای زندگی نور و نیروی زیادی را در دل ما زنده نگه دارد.
درواقع این لذتها میتوانند سطح کیفی زندگی مادی ما را ارتقا ببخشد یعنی بهموازات بالا رفتن سطح درآمد لذتهای حاصله سطح رفاه و کیفیت مادی زندگی نیز ارتقا مییابد درواقع می خوام بگم که هر وقت که ما سطح درآمد مون میره بالا احتمالاً لذتهای متفاوتی را نسبت به قبل تجربه خواهیم کرد و این شاید لزوماً سطح کیفی زندگی ما را هم بالا ببره اما لزوماً نمیتواند به بالا رفتن سطح کیفیت درون ما و شادیهای ما منجر شود پس اینکه ما فکر کنیم شادی فقط یک لذت هست و شادی منوط و مشروط به لذت هست درواقع داریم سرخودمان کلاه میگذاریم چرا خیلی وقتها اینها را هم داریم اما شادی حقیقی را نداریم یعنی بهواسطهیک امر بیرونی مثل لذت ما داریم شاد میشیم نه بهواسطه جوهر درونی خودمان.
۲. دیدگاه دوم شادی یعنی پول و ثروت؛ خیلی از آدمها در جامعه ما رسیدن به پول را رسیدن به شادی میدانند یعنی میگن حتماً با پول ما شاد میشویم در اینکه پول و ثروت رفاه مادی میاره و هر چیزی را بخواهیم میتونیم باهاش بخریم یا تهیه بکنیم و بعد در کنار آن یک نوع آسایش برای ما خواهد آورد هیچ شکی نیست من معتقدم واقعاً پول نقش مهمی دررسیدن انسانها به آسایش داره ولی لزوماً رسیدن به آرامش نه یعنی چی؟ ما خیلی وقتها پول هم داریم اما شاد نیستیم خیلی وقتها پول هم داریم ولی آرامش نداریم نکتهاینجاست که نبود پول قطعاً بدبختی میاره اما حضور آن نیز هرگز تضمینکننده خوشحالی و شادی دائمی ما نیست شاید برای لحظاتی با خرید یک آئودی شاسیبلند شاد بشویم شاید لحظاتی برای خرید یکخانه چهار متر درودیوار و تخته شاد باشیم اما وقتی هنگام رفتن ما از این دنیاست هیچکدام از اینها ما را شاد نخواهد کرد وقتی در تلاطمهای زندگی در چالشهای زندگی میوفتیم اینها کمک ما نخواهند کرد.
شادی نتیجه شده از پول و ثروت بازهم وابسته امر بیرونی شدن هست و شادی که وابسته به امر بیرونی باشه در حقیقت شادی نیست یک نوع راضی شدن به اسباببازیهای این دنیاست چیزی که ثروت و پول میاره رفاه ما هست آسایش ما هست اما قطعاً آرامش ما نیست می تونه به اون منجر نشه آسایش حاصل از پول لزوماً آرامش حقیقی را به دنبال نخواهد داشت و به نظر من مرفه بودن هرگز به معنای خوشبخت بودن نیست.
۳. دیدگاه سوم شادی و دین هست؛ فرانکلین روانشناس معروف گفته که خداوند چند عنصر مهم را وارد زندگی انسان میکند نخست آنکه انسان حیوان اجتماعی است و در اجتماع احساس امنیت و محافظت میکنیم. دوم آنکه یکی از کارکردهای دین ایجاد حس هدفمندی و معنا بخشی به زندگی است سوم آنکه دین به ما میگوید ما تنها نیستیم و خداوندی هست که از ما مراقبت میکند. فرانکلین معتقده این سه نکتهای که از حضور خداوند در زندگی ما نتیجه میشود منتج میشود می تونه ما رو امیدوار بکنه و شادی از پس امیدواری بیرون بزنه که شادیماندگاری هست.
دین سبب شده اعتقاد به جهان آخرت شادیهای زودگذر و لذتهای دنیا را بیاهمیت کند این برای بسیاری شادی حقیقی و آرامش ابدی را به همراه میآورد دیدگاه انطور هست که رابطه شادی و دین رابطه مستقیمی هست حالا در ادامه صحبتهایی راجع به این موضوعات خواهیم کرد ولی تا اینجا بدانید این هم یک دیدگاه است دیدگاهی که خیلیها اعتقاددارند با دین میتوانند به شادی برسند شادی پایدار عمیق و درونی چون به یکچیزی خارج از مسائل مادی و بیرونی اشاره میکنه به یکچیزی که رابطه با درون و جوهر و گوهر انسانها داره.
۴. دیدگاه بعدی دیدگاه شادی و شکوفایی هست؛ در این دیدگاه در حقیقت شادی نتیجه شده از شکوفایی درون ماست شادی در این حالت تنها از رهگذر رفاه، حس خوب، ثروت، و خدایی بودن خلاصه نمیشود و به دست نمیآید بلکه شادی اینجا یعنی بالفعل کردن امکانات بالقوه فطری. شادی یا شکوفایی یعنی از بودن به شدن برسیم و این شدن نیازمند پرورش استعدادهایمان است اعتقاد به لذت ثروت و خدا لزوماً نمیتواند ما را انسانی شکوفا کند مگر آنکه بتوانیم استعدادهایمان را نیز شکوفا کنیم اینم یک دیدگاه هست که میگه ما شادیمون با شکوفا شدن درون مون به دست میاد در شادی به شکل شکوفایی لذت صرفاً یکی از مؤلفهها و عناصر شادی است.
شادی بیشتر بهعنوان یک روش زندگی درک میشود در این حالت دقت کنید دوستان در این حالت شادی بیشتر بهعنوانیک روش زندگی درک میشود تا موقعیت لذتآور و زودگذر، شاید ما هرگز نتوانیم تمام استعدادهایمان را بشناسیم و بسیاری از روانشناسان تنها به استعداد هم معتقد نیستند در ادامه خواهیم گفت اما در حد توان میتوانیم به سمت شکوفایی آنها پیش برویم شکوفایی در حقیقت ما را به خودمان نزدیکتر میکند و نزدیکتر شدن به خود دوستان یعنی درک شادی حقیقی زیرا وقتی با خودت در تماسی ارتباطت با تمام لحظات منفی برداشتهای غلط و اتفاقات ناگوار قطع میشود نزدیکی به خود که از مسیر شکوفایی به دست میاد پذیرش تو را آنچنان بالا میبرد که تو در هرلحظه در دل هر حادثه لذت و خوشی را جستجو نمیکنی بلکه در پی آن میروی که این حادثه چه پیامی برای رشد و شکوفایی من داشت.
حالا دوستان دقت کنید یه چیزی راجع به این شکوفایی می خوام بگم اینجا با تعاریفی که تا اینجا داشتیم هر لذتی از سر شکوفایی نیست تنها لذتهایی از شکوفایی منتج میشوند که در آنها درد درک معنا و رشد باشد این بدان معناست که لذتهایی که تنها جسم و تن و گاهی حتی روح ما را شاد میکند میتوانند گمراهکننده باشد و لزوماً شمارا شکوفا نکند مثلاً لذت خرید یک لباس یک خودرو یک رابطه جنسی گاهی میتواند غفلت ذهن باشد نه تحقق بخشیدن به خود در این حالت ما گاهی احساس میکنیم حتی روحمان شاد شده است اما این حقیقت مطلب نیست آنچه شاد شده است شرطی شدگی ذهن ماست نه حقیقت درونی ما.
خوب دوستان حالا با توجه به این دیدگاهها ما میخواهیم الآن بریم به سمت اینکه ببینیم پس شادی حقیقی جی هست و چطور میشه یک شادی به دست آورد؟ با توجه به مطالعاتی که انجام دادم در روانشناسی مثبتگرا به نکات جالبی رسیدم خب روانشناسی مثبتگرا روانشناسی هست که نگاه مثبتی به عالم گفتهها و رفتارهای یک انسان دارد و خلقت را خیلی مثبت نگاه میکنه این روانشناسی اولین بار توسط مارتین سلیگمن در امریکا بنیانگذاری شد و مارتین سلیگمن پیشرو روانشناسی مثبت نگر یا مثبتگرا هست می خوام بررسی کنیم ببینیم که با توجه به روانشناسی مثبتگرا جریان شادی چی میشه و روانشناسی مثبتگرا واقعاً درزمینهٔ به دست آوردن شادی کنکاش و جستجو راجع به مقوله شادی پیشتاز هست و نکات خیلی جالبی را هم تا اینجا بهش رسیده تئوریهایی که در حال اثبات آن هست و بسیار تئوری جالبی هست نگاهش به شادی و مقوله شاد شدن انسان.
خوب حالا دوستان دقت کنید شخص مارتین سلیگمن یک فرمولی را درآورده که به نام فرمول شادی معروف هست این فرمول شادی چند تا بخش داره سه بخش اصلی داره که در ادامه با هم دیگه بهش میپردازیم منتها قبل از اینکه فرمول شادی مارتین سلیگمن را تشریح بکنم یک تحقیقی کرده آقای سلیگمن راجع به ژنتیک و شادی که ظاهرش ظاهر خیلی ناامیدکنندهای داره اما در ادامه گفته که میتوانیم آن را برخلاف آنچه ازش برداشت میشه کرد درستش کنیم و برش پیروز بشیم.
سلیگمن میگه ما یک سکاندار ژنتیکی داریم که مسیر زندگی هیجانی ما را ترسیم میکند این نظریه به ما میگوید که اگر این مسیر، مسیر ژنتیکی دوستان دقت کنید از گذرگاه شادی نگذرد شما نمیتوانید کاری چندانی برای افزایش احساس شاد بودن خود انجام دهید میگه اگر شما این ژنتیک تون از قدیم میلیونها سال پیش نسل خودت تا الآن شاد نبوده باشه ژنتیک خودت شاد نبوده باشه این سکانداری هست در درون تو که نمیتونه تو را شاد کنه پس به همان شکل میماند و این بسیار واقعه تلخی هست دریافت ایشان طی سالیان دراز تحقیق و پژوهش در عرصه روانشناختی به این نتیجه رسیده که ژنتیک ما بسیار در سطح شادی ما اهمیت داره و سطح شادی ما را می تونه تا یه حدی نگه داره اگر این ژنتیک ما شاد بوده باشه از قدیم تا الآن ما احتمال شاد بودن بیشتری خواهیم داشت و اگر نبوده باشه احتمال شاد بودنمان کاهش پیدا میکند این ظاهر ناامیدکننده است اما در ادامه خود سلیگمن میگه که ما میتوانیم با پذیرش این موضوع را حل کنیم یعنی چی؟ یعنی بپذیریم اوکی این ژنتیک از قدیم تا الآن سطح ژنتیک ما مثلا نامطلوب است و ما شاد نیستیم و این ژنتیک ماست اما اشاره میکنه به دو کلمه که ما در حقیقت در این آیتم بسیار به آن دو کلمه کار داریم و در ادامه بهش خواهیم پرداخت. سلیگمن میگه سرسختانه اگر سرسختانه دنبال احیای فضیلتها و قابلیتهای خود باشید میتوانید برای این نبرد ژنتیکی پیروز بشوید ما به این دو کلمه فضیلت و قابلیت بسیار کار داریم در این آیتم.
پس حالا بپردازیم به اینکه خوب فرمول شادی مارتین سلیگمن جی هست؟ سلیگمن میگه شادی = دامنه از پیش تعیینشده + شرایط زندگی+ عوامل تحت کنترل ارادی، یعنی چی؟ یعنی شادی در حقیقت از سه مؤلفه به دست میآید که در ادامه توضیح میدهم:
مؤلفه اول: دامنه از پیش تعیینشده است ببینید دامنهای از پیش تعیینشده چیه؟ این دامنه از پیش تعیینشده همان مسئله ژنتیکه که از طریق والدین و از طریق نسل ما به ما رسیده خوب حالا این دامنه از پیش تعیینشده از طریق ژنتیک یعنی از طریق والدین و نسل ما به ما میرسه یعنی همه ما یک سکاندار ژنتیکی به تعبیر مارتین سلیگمن داریم که ما را به سطح خاصی از شادی یا غمگینی میرسونه بنابراین اگر شما با این سکاندار ژنتیکی به روش صحیحی مقابله نکنید ممکن است در سطح شادی فعلی خود باقی بمانید حالا ناگفته نمونه دوستان دقت کنید این موضوع ژنتیکی خود بهعنوان ترموستات شادی عمل میکند یعنی چی؟
یعنی خیلی هم نگاه بدی بهش نداشته باشیم چرا؟ چون اگر خیلی شاد شوید و غیر کنترل باشه این سطح ژنتیکی طوری عمل میکند که سطح شادی را متعادل میکنه و اگر غمگین شوید دوباره بهطور خودکار سعی می کنه سطح شادی شمارا بالاتر ببره این به این مفهوم نیست که سکاندار ژنتیکی در همان لِوِل در جا می مونه نه این به شکل ترموستات تنظیمکننده شادی شما هم هست ایرادش اینجاست که سطح حقیقیاش در یک حد و مطلوبه و بازه مشخصی باقی میماند و اگر خیلی پایین باشه نمی تونه شمارا شاد بکنه و اگر خیلی بالا باشه نمیتونه شمارا به حالت متعادل برگرداند اگر خیلی این تلرانس بالا و پایین باشد بنابراین سطح ژنتیکی خیلی چیز منفی هم نیست منفی بودنش این هست که ما باید تلاش کنیم شادی حقیقی اگر پایین باشه شادی حقیقی را بهواسطه قابلیتها و فضیلتها بالا ببریم این نکته اولش بود که دامنه از پیش تعیینشده را گفتم که همان بحث سکاندار ژنتیکی ما هست و باید براش فائق بیایم خصوصاً اگر این سطح ژنتیکی خیلی پایین باشه سطح شادیش پایین باشه.
نکته دوم شرایط زندگی هست نکته مهم در مورد شرایط زندگی انسانها حاکی از آن است که برخی از شرایط میتواند شادی را افزایش دهند و برخی بههیچعنوان تأثیری ندارند و یا برخی از آنها کاهشدهنده شرایط شادی هستند مثال میزنم پول، فقط تا حد معینی شادیآفرین است و بعدازآن که تا حد مطلوبی پولدار شدید افزایش آن تأثیری بر روند سطح شادی شما ندارد این تحقیقات روانشناسی امریکاست و سالها روش کارشده دوستان مال من مربی تحول فردی نیست دیدگاه من نیست دیدگاه فردی و شخصی نیست.
نکته دوم ازدواج، رابطه مستحکمی با شادی دارد یعنی ازدواج مطلوب میتواند سطح شادی را بالاتر ببرد و عکس آن نیز صادق است.
نکته سوم سن، تحقیقات نشان داده بالا رفتن سن تأثیر چندانی در کاهش شادی ندارد گاهی در بین جوانان نیز افراد بسیاری دیدهشده که اصلاً شاد نیستند.
نکته چهارم تحصیلات، نژاد، جنسیت، و آبوهوا که هیچ تأثیری بر میزان شادی ندارند.
نکته پنجم مذهب و دین، تحقیقات نشان داده است که افراد مذهبی و دیندار در مقایسه با افراد غیرمذهبی تا حدودی شادتر بوده و رضایت بالاتری از فعالیتها وزندگی خود دارند. اینها تحقیقاتی هست که سلیگمن انجام داده و این نکته شرایط زندگی را به اضافه دامنهی از پیش تعیینشده را توضیح دادم این دو تا نکته.
نکته سوم عوامل تحت کنترل ارادی هست که بسیار بسیار در شادی ما مهم هست بریم ببینیم این عوامل تحت کنترل ارادی چیه؟ ایشون میگه که چند تا آیتم هست که عوامل تحت کنترل ارادی ما هست و بسیار کمک میکنه به اینکه ما شاد بشیم اینا اون قسمتی که روش ما می تونیم تسلط داشته باشیم. نکته اول رضایت از گذشته و بخشش آنانی که شمارا رنجاندهاند دیگه اینها دست ماست نمی تونیم بگیم دامنه از پیش تعیینشده است یا شرایط تحمیلشده زندگی به ما، مارتین سلیگمن میگه هیجانات مربوط به گذشته در دامنهای از خوشنودی آرامش افتخار و رضایت تا تلخی خشم انتقام و کینه را در برمیگیرد هراندازه شما اعتقاد داشته باشید گذشته شما آیندهتان را تعیین میکند گرایش خواهید داشت تا به خود اجازه دهید منفعل باشید چنین باورهایی مسئول تقویت انتقال اکثر آدمهاست دیدین خیلی از آدمها درگذشتهشان گیر میکنند و هر موقع بروید همچنان درگذشتهاند یک کسی یک کاری کرده یک اتفاقی افتاده یک شکستی خوردند وزندگیشان نابودشده از دیدگاه خودشان و دیگر در حالت انفعال به سر میبرند و میگن هیچی درست نمیشه بسیاری از آدمها درگذشتهشان گیر کردند برای همین ما در گام دوم دوره تحول ذهنی یا شفای ذهن به مقوله گذشته میپردازیم و درک میکنیم گذشته چقدر اهمیت داره به نوع خودش و چقدر بیاهمیت هست در نوع خودش. سلیگمن اینجا میگه اگر شما گذشتهای داشته باشید که آسیب دیدید و نتوانستید آن را حل کنید برای خودتان بهشدت تحت تأثیرش قرار میگیرید و این می تونه شادی شمارا کاهش بده.
حالا یک نکتهای هم هست و اینکه آسیبهای عمده گذشته میتواند تأثیراتی روی شخصیت ما داشته باشد اما این تأثیرات ضعیف است و بهسختی قابلمشاهده هست دقت بکنید تحقیق روانشناختی جی داره میگه زیرا این ما هستیم که به آنها بها میدهیم تا در ما بقا یابند نه خود تأثیر آنها، ما خیلی وقتها فکر میکنیم گذشته مؤثره انقدر که تمام زندگی ما را تحتالشعاع قرار بده نه اینطور نیست ما خودمان بهش خوراک میدیم ما خودمان بهش کود میدیم ما خودمان این درخت را از یکدانه بیجان به یک درخت غولپیکر قویهیکل تبدیل میکنیم تحقیقات روانشناسی نشان داده است که هیچکدام از رویدادهای دوره کودکی تأثیر چشمگیری بر انتقال ویژگیهای گذشته به بزرگسالی نداشتهاند این بدان معناست که اغلب ما بیهوده به گذشته و نقش آن در زندگی فعلیمان چسبیدهایم اکثر مردم اما خود را قربانی گذشته و نیز منفعل در مقابل آینده میدانند.
خیلی مهمِ گذشته هرگز ارزش پرداختن ندارد مگر برای تجارب بیشتر و استفاده از آنها در حال و روزمرهمان، گذشتهی خوب خود را به خاطر بسپارید و اگر فکر میکنید گذشته شما خالی از خوبیهاست آن را ترک کنید هرچه سریعتر گذشته تلخ خود را طلاق دهید شما انسان شادتری خواهید شد.
نکته دوم در عوامل تحت کنترل ارادی قدرشناسی هست قدرشناسی سبب مهربانی با خود و اطرافیانمان میشود دقت کنید ما خیلی از آدمها را میبینیم که از صبح تا شب غر میزنند شکایت میکنند هیچوقت سپاسگزار حقیقی نبودند و اگر چیزی را هم بهعنوان سپاسگزاری یا قدردانی گفتند از ته دلشون نبوده قدرشناسی درست و پایدار نسبت به هر چه پیش آمده و خواهد آمد ما را نسبت به خود اطرافیان و جهان مهربانتر و سازگارتر میسازد و درنتیجه شادمانی درونی بیشتری را خواهد آورد قدرشناسی خاطرات خوب گذشته را شاخ و برگ میدهد و احساس خشنودی پایدار میآورد چقدر توی زندگی خودمان را تجزیهوتحلیل کنیم واقعاً به این نتیجه میرسیم که قدرشناسیم چقدر سپاسگزار هستیم چقدر تشکر میکنیم از خداوند از کائنات و از جهان به خاطر نعمتهایی که به ما داده نعمتها فقط پول نیست نعمتها فقط ثروت نیست نعمت بچه نیست نعمت اینها نیست نعمت این هست که آگاهی داریم، اندیشه داریم، شعور داریم، سلامتی داریم و میتوانیم زندگی را زندگی کنیم.
نکته سوم در عوامل تحت کنترل ارادی بخشش دیگران به منزله پذیرش انسانهاست اگر موفق شویم دیگران را ببخشیم تا خودمان بخشیده شویم آنوقت ما طعم شادی حقیقی را میچشیم بخشش افراد دوستان دقت کنید درواقع راهی سالم بهسوی صلح با خویشتن است آنچه بهبودی ما را به همراه خواهد داشت در حقیقت عبور از موانعی به نام افراد و اشخاص هست ما خیلی وقتها توی رفتار آدمها گیر میکنیم خیلی وقتها رفتار و گفتار دیگران تلهی دائمی ما میشود و ما در دام خودساخته میافتیم و دیگر سالیان سال نمی تونیم ازش رهابشیم بخشش دیگران عبور دهنده ما از راهی است که بهواسطهی کنار گذاردن افراد و رها کردن آنها صلحی عمیق و ماندگار برایمان خواهد آورد صلحی که نتیجه آن شادی عمیق درونی خواهد بود ما خیلی وقتها نمیتوانیم دیگران را ببخشیم و ازشون رهابشیم بسیاری از نبخشیدنهای ما تولید بیماری ذهنی و رفتاری و گاه جسمی در ما میکند.
نکته چهارم در عوامل تحت کنترل ارادی خوشبینی نسبت به آینده است هر که نسبت به گذشته خود آرامتر و نسبت به آینده خود خوشبینتر باشیم شادی بیشتری را تجربه خواهیم کرد بنابراین اگر نسبت به آینده مون با تمام تلخیهایی که جلوی چشممان هست بتوانیم بگیم آینده خوب خواهد شد و واقعاً آینده را خوب متصور کنیم ما میتوانیم شادی بیشتری را تجربه بکنیم ما خیلی وقتها نهتنها نسبت به گذشتمان بلکه نسبت به آینده مون هم بهشدت منفی نگر تلخ اندیش و ناراحتکننده هستیم اگر فرض کنیم که حتی فرض کنیم که آینده خوبی خواهیم داشت این آینده چه اتفاق بیوفته چه نیفته در لحظه شمارا، در همان لحظه حداقل حالتان را بهتر خواهد کرد.
اما پسازاین سه نکتهای که مارتین سلیگمن در فرمولش گفته میپردازیم به عقایدش راجع به قابلیت و فضیلتها؛ اما قبل از ورود به قابلیت و فضیلتها یکبار دیگر فرمول شادی مارتین سلیگمن را مرور میکنم سلیگمن معتقد هست شادی از حاصل جمع: دامنه از پیش تعیینشده، شرایط زندگی و عوامل تحت کنترل ارادی به دست میآید. این سه مقوله را که باهم جمع کنید شادی حقیقی شما به دست خواهد آمد که بهتفصیل راجع بهش صحبت کردم. حالا سلیگمن نکته اساسیاش اینجاست میخواد همه اینها را بگه که برسه به این نکته که بابا ما کسب شادیمان از ترکیب دو مقوله به دست میاد “قابلیت و فضیلتها” به اعتقاد سلیگمن زمانی که شادی از درگیر ساختن قابلیتها و فضیلتهایمان حاصل شود زندگی سرشار از اصالت حقیقی میشود و این اصالت معنای درستی به زندگیمان داده و درنتیجه شادی حقیقی سراغمان خواهد آمد.
حالا ببینیم اصلاً قابلیتها چی هست فضیلتها چی هست؟ و چه تفاوتهایی با هم دارند؟ اینکه قابلیتها را بشناسیم خوب طبعاً کمک میکنه که اگر خواستیم به دستش بیاریم اون قابلیتها را و بعد به سمتوسوی فضیلتها بریم فضیلتها را به دست بیاوریم و ترکیب دوتاش شادی حقیقی را برای ما به ارمغان بیاره در ادامه راجع به قابلیتها و فضیلتها صحبت میکنم.
خوب دوستان حالا ببینیم قابلیتها کدماند؟ از دیدگاه سلیگمن هر قابلیت باید سه تا معیار داشته باشه تقریباً در تمام فرهنگها باارزش تلقی شود؛ آنها بهخودیخود باارزش هستند نه بهعنوان وسیلهای برای تحقق اهداف دیگر؛ و آنها انعطافپذیر هستند یعنی این سه نکته که در تمام فرهنگها باارزشاند، بهخودیخود باارزش هستند نه بهواسطه چیز دیگری و انعطافپذیر هستند سه مقولهای هست که قابلیت درست را تعریف میکنه چند تا نکته راجع به قابلیتهای مهمِ دوستان دقت کنید.
اولین چیزی که مهمِ اینکه نباید قابلیت را بااستعداد یکی بگیریم، قابلیت استعداد نیست دقت بفرمایید استعدادها عموماً ذاتی هستند یعنی در نهاد بشر گذاشتهشده مثلاً زیبایی ظاهری که یکی زیبایی ظاهری داره از ابتدا یکی نداره. ماهیت اخلاقی ندارند استعدادها مثلاً قدبلند ربطی به اخلاق نداره. نکته سوم شما آنها را درک میکنید ولی اراده یا همتی نیاز ندارند مثلاً اگر شما صدای خوبی در وجودتان گذاشتهشده باشد خودتان در ایجاد این صدا کاری نکردهاید اگر قدبلندی داشته باشید خودتان در ایجاد این اینقدر بلند یا در زیبایی ظاهری ارادهای به کار نبردهاید در انتخاب استعدادها هیچ دخالتی نداشتهایم ما استعدادهای خودمان را انتخاب نکردیم بلکه به ما عطاشده است.
و نکته آخر راجع به استعدادها، استعدادها را میتوان هدر داد میتوان از آن استعداد عطاشده استفاده یا بهرهای نبرد.
اما قابلیتها چی؟ عموماً قابل رشد کشف و شکوفایی هستند و چیزی نیست که تنها در ذات ما نهاده شده باشد ماهیت اخلاقی دارند نظیر: مهربانی، شجاعت، راستگویی، وابسته به تلاش عزم و اراده هستند میتوانیم بااراده قابلیتی نظیر مهربانی، شجاعت، راستگویی را گسترش داده و غنی کنیم. قابل انتخاب هستند مثلاً میتوانیم انتخاب کنیم راستگو باشیم یا دروغگو اینها چیزهایی هست که قابلیته استعداد نیست تفاوت استعداد و قابلیت را توضیح دادم امیدوارم که درک کرده باشید.
اما سلیگمن ۶ تا فضیلت را به کار میبره و اسم میبره و میگه من با بهکارگیری تعالی و رشد این ۶ تا فضیلت در حقیقت به قابلیتهایی میرسیم که این قابلیتها بهشدت در شکوفایی و شادی ما مؤثر هستند با همدیگر اول این ۶ فضیلت را مرور میکنیم هر شش فضیلت دارای قابلیتهایی هست یعنی ما اگر مثلاً میخواهیم به یک فضیلت برسیم باید یکسری قابلیتها را در خودمان پرورش بدهیم که اون فضیلت به دست بیاد دقت کنید ایشان می گه که ۶ تا فضیلت در تمام انسانها تشخیص دادهشده که عبارتند از: خرد، شجاعت، عشق و مهربانی، عدالت، میانهروی، معنویت و تعالی. خوب این شش تا بسیار کمک میکنه که ما آدم شادی بشویم اما چطوری خرد، شجاعت، عشق و مهربانی، عدالت، میانهروی، معنویت و تعالی را چطوری تعالی بخشید اصلاً به دست آورد؟
ایشان معتقده با یکسری قابلیتها میتوان این فضیلتها را ایجاد کرد به اعتقاد سلیگمن راههای رسیدن به فضیلت را قابلیت مینامیم از نگاه سلیگمن این فضیلتها قابلاندازهگیری و اکتسابی هستند یک قابلیت یک خصیصه محسوب میشود و بهخودیخود و در ذات خود ارزشمند است بدان معنا که شاید یک قابلیت نتایج سودمندی به دنبال نداشته باشد اما این مورد چیزی از ارزشهای شما کم نمیکند درواقع قابلیتها حالات مطلوب ای هستند که بدون هیچ تمنا درخواست و خواهش و توضیحی باارزش هستند قابلیتها در صورت کاربردی کردن آنها در صورت کار کردن روی آنها و در صورت تعالی بخشیدن به آنها ما را به فضیلتها میرسانند وقتی بر اساس قابلیتها و فضیلتها عمل کنیم میتوانیم شاد باشیم.
سلیگمن میگه که برای هر انسانی که بخواهد به شش فضیلت مذکور برسد راههای رسیدن یا قابلیتهایی تعیینشده که با پرداختن به آنها میتوان فضیلتهای خود را شکوفا کرد این قابلیتها بیستوچهار مورد هستند دوستان که سبب رسیدن ما به آن ۶ فضیلت تعیینشده مارتین سلیگمن میشود نکته کلیدی آنکه سلیگمن معتقد است با جمع فضیلت و قابلیت است که ما به شادی درونی و پایدار خواهیم رسید من در ادامه هر فضیلت را نام میبرم و در ادامه هر فضیلت به قابلیتهایی که سبب رسیدن ما به آن فضیلت میشود اشاره میکنیم یعنی مثلاً میگم فضیلت اول دقت کنید که این پادکست آموزشی را اشتباه طی نکنید فضیلت را نام میبرم مثلاً میگم فضیلت اول خرد و دانش و بعد نام میبرم از قابلیتهایی که اگر اون قابلیتها را متعالی بکنیم به دستشان بیاریم ما میتونیم فضیلت اول را فتح کنیم حالا دقت کنید ببینیم که فضیلتها چی ها هستند مجدداً نام میبرم قابلیت هر فضیلت چی هست هرکدام از این فضیلتها یه سری قابلیت داره قابلیتها را باید شکوفا کنیم در خودمان بهش برسیم تا به آن فضیلت حتماً حتماً دست پیدا کنیم.
و اما فضیلت اول خرد و دانش؛ سلیگمن فضیلت اولی که تشخیص داده بود برای اینکه انسان شادی را به دست بیاره خرد و دانش هست سلیگمن معتقده با ۶ قابلیت زیر به شکوفایی میرسد این خرد و دانش:
۱. کنجکاوی به جهان و اطراف
۲. عشق به یادگیری و آموزش
۳. قضاوت به معنای تفکر انتقادی مثبت، دقت کنید اینجا منظورش قضاوت عامه و خلایق نیست که میشینن پشت سر همدیگر، همدیگر را تجزیهوتحلیل میکنند که ضربه بزنند منفی گویی کنند یا غلط اندیشی کنند نه قضاوت اینجا یعنی اینکه یک تفکر انتقادی مثبت داشته باشیم که وقایع را بتوانیم تفکیک کنیم و نقد مثبت سازندهای که در ادامه بسیار شکوفایی را به دنبال داشته باشه
۴. ابتکار و خلاقیت
۵. هوش اجتماعی
۶. روشنبینی و شهود
این ۶ تا نکته، این ۶ تا نکتهای هست که میتونه ما را به خرد و دانش برسونه به شرطی که بهش پرداخته بشه یه توضیحی اینجا بگم که هوش اجتماعی همان هوش هیجانی هست به مفهوم اینکه توانایی توجه به تفاوتها و عمل بر اساس این تفاوتها قرار گرفتن در محیطی که مهارتها و علایق شخص را به حداکثر میرساند این میشه هوش هیجانی که دنیل گلمن راجع بهش صحبت کرده این را گفتم که تا اینجا آگاهی داشته باشید روشنبینی و شهود هم نگرشها بینشها و باورهای درست ما نسبت به زندگی هست این مقوله ۶ تا قابلیت را اگر روش کار بکنیم ما به فضیلت اول خرد و دانش میرسیم.
اما فضیلت دوم چی هست؟ شجاعت؛ سلیگمن معتقده که با سه تا کار، سه تا قابلیت ما میتوانیم به شجاعت دست پیدا کنیم:
۱. دلیری و بیباکی
۲. پشتکار، کوشایی، کوشش پیوسته
۳. راستی، صداقت و درستکاری
حالا در دلیری و بیباکی منظورش نترس بودن تهور بیملاحظگی نیست منظورش مواجهه با خطر علیرغم وجود ترس است دلیری ازنظر سلیگمن یعنی این شجاعت اخلاقی شامل اتخاذ مواضعی است که میدانید غیرمعمول بوده و ممکن است تبعات مطلوبی برایتان نداشته باشد اما مقابل آن ظلم یا هرگونه تعدی میایستید این میشه دلیری و شجاعت اخلاقی؛ پشتکار و کوشایی منظورش اینه که شخص کوشا شخصیِ که پروژههای دشوار را به عهده میگیرد و تمام می کنه شکایت و غر و شکوه هم نداره ازنظر سلیگمن آدم کوشا آدمی هست که در عین سختکوشی منعطف و واقعبین هست؛ در مورد راستی و صداقت هم منظورش عمل بدون تظاهر هست عمل با تعهد و بیریا؛ بنابراین این سه مقولهی شجاعت یعنی فضیلت دوم را به دست ما خواهد داد با این سه قابلیت شجاعت را به دست میآوریم.
فضیلت سوم ازنظر ایشان رأفت و عشق هست یا عشق و مهربانی؛ ایشان میگه که دو تا نکته هست که کمک میکنه فضیلت سوم را به دست بیاوریم:
۱. مهربان شدن و سخاوت
۲. دوست داشتن و اجازه دادن به دوست داشته شدن توسط دیگران
من به این دومی خیلی کاردارم دقت کنید دوستان ما میتوانیم آدم مهربانی بشیم باسخاوتی بشیم اما خیلی از ماها یک نکته ظریف را نداریم دوست داشتن و اجازه دادن به دوست داشته شدن ما خیلی وقتها اصلاً یک کسی هم به ما مهر می ورزه خوشمان نمیاد یک کسی جمله دوستداشتنی میگه خوشمان نمیاد بابا دوست داشتن و دوست داشته شدن خیلی نکته مهمیه کمک بکنید ما در جا مهربان باشیم اجازه بدیم از این به بعد دیگران را دوست داشته باشیم و دیگران هم ما را دوست داشته باشند باور کردن نیست ولی من بسیاری از آدمها را میشناسم و دیدم که اصلاً اجازه نمیدهند کسی دوستشون داشته باشه دوست داشته شدن خیلی مهمِ دوست داشته شدن توسط دیگران آدم را شاد حقیقی میکنه این نکتهای هست که بسیار مهمِ و من امیدوارم ما دقت کنیم به اینکه دوست داشتن تنها مهم نیست اجازه دادن به دیگران که ما را دوست داشته باشند هم خیلی نکته مهمیه سلیگمن معتقده که این دو نکته ما را به عشق و مهربانی میرسونه.
فضیلت چهارم ازنظر ایشان عدالت هست؛ و معتقده سه قابلیت بهشدت کمک می کنه ما آدم عدالتپرور و عدالت محوری بشیم:
۱. شهروندی وظیفه کار گروهی و وفاداری
۲. انصاف و برابری داشتن
۳. رهبر بودن در جماعت خودمان در اجتماع کوچک خودمان به اعتقاد ایشان رهبر بودن بدخواهی برای هیچکس خیرخواهی برای همه است قاطعیت مناسب ازجمله صفات یک رهبر مؤثر است
بنابراین رهبر بودن، انصاف و برابری، شهروندی و کار گروهی میتونه ما را به عدالت برسونه که فضیلت چهارم هست.
فضیلت پنجم ازنظر سلیگمن میانهروی و اعتدال هست؛ ایشان معتقده که سه نکته ما را کمک میکنه به آدمی که معتدل و میانهرو باشد:
۱. خودکنترلی
۲.بصیرت و دوراندیشی
۳. تواضع و فروتنی
فضیلت ششم تعالی هست ازنظر سلیگمن تعالی قابلیتهای هیجانی است که به بیرون از شما و فراتر از شما و برای پیوند دادن تان با چیزی بزرگتر و جاودان نظیر کائنات ذات الهی خداوند و غیره بسط پیدا میکند هرکسی بهنوعی این چیز بزرگتر این کل بزرگتر را نامگذاری میکند یکی میگه کائنات یکی میگه ذات الهی یکی میگه خداوند و اسامی مختلف، سلیگمن میگه ۷نکته ۷ قابلیت ما را به فضیلت تعالی میرساند:
۱. درک زیبایی و کمال
۲. قدردانی
۳. امید خوشبینی آیندهنگری
۴. معنویت ایمان مذهبی بودن
۵. بخشش و گذشت
۶. نشاط و شوخطبعی
۷. جذابیت شور و اشتیاق
سلیگمن میگه با این هفت نکته ما میتوانیم به فضیلت ششم و تعالی برسیم و درنهایت اینکه اگر این شش فضیلتی که در این پادکست گفتم از طریق ۲۴ قابلیتی که نام بردم به دست بیاد شما خودبهخود انسانی سراسر شاد خواهید شد شادی حقیقی که به شکوفایی منجر میشود و شما بههیچعنوان ممکنه دیگه به این راحتی از دستش نخواهید داد.
نکته پایانی در مقوله شادی و در آیتم شادی در گام نهم این هست که سلیگمن معتقد به یک قابلیت اختصاصی هم هست قابلیتهایی که در خودآگاه شما قرار دارد این قابلیتها فقط از طریق خودتان یا افراد آگاه و روشنضمیر قابلشناسایی است وی معتقد است فرمول یک زندگی خوب و شاد عبارت است از: استفاده هرروزه از قابلیتهای اختصاصی در حوزههای اصلی زندگی که شادی اصیل و پایدار تولید میکند یعنی چی؟
ما یک سری قابلیتهای عمومی را تا اینجا گفتیم که شش تا فضیلت را به دست میاره حالا یک قابلیتهای اختصاصی خودمان هم داریم فرض کنید یک نفر میتونه مدرس خوبی هم باشه ولی بهش نپرداخته اگه بره اون مدرس بودن را برداره برای خودش قابلیتش را روش کار کنه و پرورش بده احتمال شاد بودنش بیشتر خواهد بود توی زندگی ما هرکداممان یک قابلیت اختصاصی داریم برای یافتن قابلیتهای اختصاصیتان کافی است به کارهایی که در آن توانمند حقیقی هستید و شمارا در لحظه جاری میکند و شما لحظات را گم میکنید بپردازید کارهایی که در آن حضور کامل دارید این کارها قابلیتهای اختصاصی شما هستند.
خوب دوستان بحث شادی تمام شد چند نکته را در ادامه راجع به تمرینهای شادی میگم ممنون میشوم این تمرینها را انجام بدهید که منجر به شادی شما خواهد شد:
نکته اول با توجه به مبحث گفتهشده لیستی از قابلیتها و فضیلتها و استعدادهایتان تهیه کنید.
نکته دوم هر هفته یک فضیلت را در دستور کار خود قرار دهید و با توجه به قابلیتهای آن فضیلت مذکور را پرورش دهید۶ تا فضیلت گفتم دیگه بیایم هفتهای یه دونه یا ماهی یه دونه را در دستور کارمان قرار بدهیم.
نکته سوم جدول پیشرفت خود را تهیه کنید تا روند اوج و فرود احتمالیتان را در دست یافتن به فضیلت و قابلیت ردیابی کنید این باعث میشه که ما دقت کنیم در جزئیات و اینکه اصلاح کنیم اگر قابلیتی را نتوانستیم به دست بیاریم توی این هفته توی هفته بعد تلاش بکنیم که اون را به دست بیاریم.
این سه تا تمرین ساده کمک میکنه به اینکه شما شادی خودتان را بیشتر بشناسید دنبال کنید و احیاناً بهواسطه شناخت بهتر قابلیت و فضیلتهاتون به شادی حقیقی دست پیدا کنید.
ممنون و سپاسگزار شما هستم که به این پادکست دقت کردید امیدوارم که همه ما در تمام لحظات شادی حقیقیمان را که وابسته به امر بیرونی نباشه به دست بیاریم ممنونم خدا نگهدارتون باشه.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1c4q1xx’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
درباره علی اکبر قزوینی
نویسنده و مدرس و کوچ زندگی است. وی در آموزشهای خود جدیدترین یافتههای روز را با تجربیات شخصی و فرهنگ غنی ایران ترکیب میکند که حاصل آن نوشتههایی خواندنی و تحولی عمیق در شاگردان وی است. علیاکبر قزوینی چند سالی ساکن کانادا بوده و اقامت آن کشور را دارد. وی هماکنون در ایران زندگی میکند.
نوشته های بیشتر از علی اکبر قزوینی
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید