از خودروی پیکان تا فروشگاههای زنجیرهای کورش: خاطرات احمد خیامی، کارآفرین، تاجر و صنعتگر ایرانی
نوشتهٔ علیاکبر قزوینی
[av_hr class=’short’ height=’50’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’50px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-20h6r9′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
«پیکان سرنوشت ما» کتابی است که اخیراً مطالعه کردم. موضوع آن، شرح ماجرای زندگی پر فراز و نشیب احمد خیامی است. از جملهٔ دستاوردهای این کارآفرین ایرانی، بنیانگذاری گروه کارخانجات ایران ناسیونال بوده که یکی از تولیدات شاخص آن، خودروی پیکان بود.
در این کتاب، میخوانیم که چگونه احمد خیامی و برادرش محمود، از کارگری و کارهای سخت در مشهد شروع کردند و زمانی که کارواش کوچکی در آن شهر داشتند، حتی از اینکه گاهی خودشان به جای کارگرانْ استفراغهای خشکشده در اتوبوسها را پاک کنند هم ابایی نداشتند.
اما از همان، رویاهای بزرگی در سر داشتند. آنقدر بزرگ که حتی وقتی محمود خیامی به تنگدستی مالی رسیده بود، پیشنهاد یکی از آشنایان را که شغلی با حقوق خوب برای او در شرکت نفت پیدا کرده بود، نپذیرفت و ساختن رویاهایش را پی گرفت. رویاهایی که بزرگترینِ آنها، ساخت خودروی سواری در ایران بود.
در بخشی از کتاب میخوانیم که در همان دوران سخت کارگری در کارواشِ شخصی، هر زمان که فراغتی دست میداد، احمد خیامی با برادرش در خصوص نقشههای خود برای ساخت خودروی سواری در ایران صحبت میکرد.
او آنقدر با سختکوشی و هدفمندی، رویای خود را پی گرفت که سرانجام موفق شد تولد پیکان و رشد آن را به چشم ببیند. خودرویی که به خاطر مشتریمداریِ درجهیک احمد خیامی، تبدیل به خودروی ملی ایرانیان شد.
اتفاقاً وقتی کتاب «پیکانِ سرنوشتِ ما» را میخوانید، مدام این دغدغه برای رساندن سود به مشتری، نیز تلاش برای خوشحسابی، را در آن ملاحظه میکنید.
مثلاً در صفحه ۳۶ میخوانیم:
همین یک روز زودتر پرداختن بدهی، یک نفر را معتبر میکند و دیگری را بیاعتبار. این اعتبار و بیاعتباری تا روزگاری که شخص در کار تجارت است، بسیار مؤثر است. این خوشحسابی و خوشعملی، بارها باعث نجات من از ورشکستگی در ابتدای شروع کار تجارت شده بود.
همچنین دغدغهٔ برادران خیامی برای انجام کار خیر و توجه به کسانی که به هر دلیل توانایی مالی کمی دارند، در سراسر کتاب مشهود است. که البته این ویژگی را از پدر خود آموخته بودند. در صفحه ۳۷ کتاب میخوانیم:
از احوال پدر به این زودی نمیتوان گذشت. گفتم که او مردی مذهبی و مؤمن بود. در ماه رمضان، صبحها که از خانه بیرون میرفت به مادرم میگفت امشب چند نفر مهمان دارم، افطاری غذاهای خوب و خوشمزه درست کن. مادرم که با رفتار پدرم آشنا بود میگفت میدانم مثل همیشه آدمهای خیلی مهمی هستند. ولی قیافهٔ جدی و آرام پدر مجبورش میکرد شوخیاش را جدی بگیرد و برای افطار مفصل تدارک ببیند. پدر پس از نماز جماعت که برای افطار به منزل میآمد، همیشه چند نفر آدم فقیر، سالمند و ناتوان همراه خودش به خانه میآورد و با احترام بسیار با آنها افطاری صرف میکرد. من هم مجبور بودم در خدمت مهمانان باشم. به همین دلیل، از زمانی که وارد کار کارخانهداری شدیم و دستوبالمان کمی باز شد، همیشه سرپرستی چند خانوادهٔ بیسرپرست را بر عهده داشتم.
احمد و محمود خیامی در همان دوران جوانی و کارگری، معلمی از جنس عشق داشتند که درسهای عمیق زندگی به آنها میداد. از جمله اینکه «عارف واقعی بودن با قرار داشتن در مصدر کارهای بزرگ تجارتی مغایرتی ندارد، مشروط بر اینکه درآمدهای خود را در راه خدمت به جامعه خرج کنید.»
از دیگر نکات قابل توجه کتاب «پیکان سرنوشت ما»، توجه احمد خیامی به یادگیری و آموزش مستمر است. او همواره مطالعهٔ کتاب را در برنامهٔ خود داشته، نیز معتقد بوده که آموزش دانشگاهی صرف بدون عمل، فایدهای ندارد. او خود بسیاری از درسهای صنعت و تجارت را در کار و عمل فرا گرفته بود و در بسیاری موارد، از تحصیلکردههای آن رشتهها دانش بیشتری داشت.
البته بیان این موضوع، به معنای کم اهمیت کردن تحصیلات در مدرسه و دانشگاه نیست. چرا که تحصیلات درستی که به قصد آموختن باشد و نه گرفتن مدرک، میتواند مسیر را برای انسان کوتاهتر و هموارتر کند.
باز در خصوص مشتریمداریِ مثالزدنی برادران خیامی، ذکر این جمله از کتاب خالی از فایده نیست:
همیشه هدف ما دو برادر این بود که وقتی با کسی معامله میکنیم، خریدار بیشتر از ما سود ببرد.
در هر صورت، این پست کوتاه قادر نیست تمام نکات این کتاب ۲۴۶ صفحهای را بیان کند. برای همین از شما دعوت میکنم کتاب «پیکان سرنوشت ما» را تهیه کنید و بخوانید. دوستی زمانی پیشنهاد ارزشمندی کرده بود: به جای غرق شدن در خبرهای روز، آدم بهتر است کتابهای تاریخی بخواند. سرگذشتنامهای که بخشی از تاریخ کارآفرینی و صنعت و تجارت ایران را بیان میکند، نکات بسیاری برای تأمل و آموختن دارد که در شلوغی پیامهای شبکههای اجتماعی نمیتوان به آنها دست یافت. ضمن اینکه طبق این مقاله که قبلاً نوشته بودم، پیشنهاد میکنم با کتابهایی که میخوانید، وارد گفتوگو و چالش شوید و هر نظر و روایتی را دربست نپذیرید. اینگونه خواندن است که مطالعه را به عملی فعالانه تبدیل میکند و ذهن ما را بیش از پیش پذیرای واقعیت ــ به همان شکلی که هست ــ میکند.
کتاب «پیکان سرنوشت ما» را نشر نی منتشر کرده که چاپ اول آن همین امسال (۱۳۹۸) به بازار آمده است. بهای آن ۲۸ هزار تومان است و یکی از راههای خرید آن، سفارش از شهر کتاب آنلاین است.
خوشحال میشویم نظرتان را در خصوص معرفی این کتاب، همچنین دیدگاههای خود را پس از خواندن کتاب، اینجا برای ما و همهٔ خوانندگان وبسایت مدرسه تحول فردی بنویسید.
این مطلب نخستین بار در وبسایت مدرسه تحول فردی منتشر شده است.
درباره علی اکبر قزوینی
نویسنده و مدرس و کوچ زندگی است. وی در آموزشهای خود جدیدترین یافتههای روز را با تجربیات شخصی و فرهنگ غنی ایران ترکیب میکند که حاصل آن نوشتههایی خواندنی و تحولی عمیق در شاگردان وی است. علیاکبر قزوینی چند سالی ساکن کانادا بوده و اقامت آن کشور را دارد. وی هماکنون در ایران زندگی میکند.
نوشته های بیشتر از علی اکبر قزوینی3 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
این کتاب را میخونم مطمئنا کتاب خوبی هست که اقای قزوینی توصیه کردند
سلام راه اندازی پیکان سواری رو می توان کارآفرینی دانست ولی راه اندازی فروشگاه کورش اشتغالزایی است اما متاسفانه این برند و برند های مشابه ایده خوبی نیستن همین دو تا کورش چندین سوپر محله را بسته است. فقط بخاطر تخفیف نه کیفیت
ممنون بابت معرفی کتاب، حتما تهیه اش می کنم، با ارایه برشهایی از کتاب به نظرم باید کتاب ارزشمندی باشد و خواندن تجربیات افراد موفق ایرانی الگوی بسیار مناسبی برای پیشرفت و موفقیت خواهد بود.